روانشاد موبد شاه فريدون موبد كيخسرو موبد سام وحيدي


 روانشاد موبد شاه فريدون وحيدي كه بنام « موبد شاه» معروف بود در سال 1273 خورشيدي در يزد چشم به جهان گشود و تحصيلات خود را در زادگاه خود به انجام رساند و پس از نوزاد شدن ، يكسال و نيم در يزد به موبدي پرداخت و سپس بار سفر بسته و بسوي هندوستان روانه شد. در هند با دختري فيروزه نام پيوند زناشويي بست كه ثمره آن چهار پسر و يك دختر بود. پس از چندي راهي تهران شد و مدت دو سال نيز به عنوان موبد در جشنها و آئين هاي ديني شركت مي كرد و ضمن آن در دبيرستان انوشيروان دادگر به تدريس اوستا و تعليمات ديني مي پرداخت. در زندگانيش چه در شغل موبدي و چه در كلاس ها مردي آرام ، باگذشت، سخاوتمند و صريح بود و مهمان را بسياردوست داشت. در 60 سالگي روز رام ايزد و خورداد ماه 1333 جهان را بدرود گفت . روانش شاد باد.               سرچشمه:پیک انحمن موبدان تهرات رویه ۴۵                      

روانشاد موبد سياوخش موبد مهرگان موبد اورمزدیار سروش فروهر

روانشاد موبد سياوخش در سال 1262 در يزد ديده به جهان گشود و پس از طي تحصيلات زمان و فراگرفتن اصول ديني از پدر دانشمند و جد دين پژوه خود و گذراندن مراحل موبدي بكار موبدي  پرداخته و مدتي در بمبئي به اين كار ادامه داده است.پس از بازگشت به ايران در يزد با دختر موبد سروش اورمزديار بنام مرواريد پيمان زناشويي بسته و سپس در آدريان تهران به خدمت موبدي دعوت و با روانشاد موبد بهرام شيد همدوره بوده است. تدريس اوستا را در دبستان جمشيد جم عهده دار و پس از چهار سال در سي و پنج سالگي چون زنش درميگذرد با سه فرزند پسر خود به يزد بازمي گردد و كار موبدي را در آتش ورهرام يزد ادامه مي دهد و در هشتادو پنج سالگي در سال 1347 جهان را بدرود مي گويد.وي اهل كتاب و جستجو و مانند پدران خود بسيار پاك و با ايمان بوده است . با استفاده از كتابهاي كتابخانه معروف دستور مهرگان از فلسفه دين زرتشت و معاني اوستا اطلاعات كافي داشته است . پسرانش هر يك بكارهايي مشغول و موبد مهربان فروهر در يزد نيز بشغل پدري مشغول شد. روانش شاد باد.      سرچشمه:پیک انحمن موبدان تهرات رویه ۴۴    

روانشاد موبد بهرام موبد رشيد شيد


روانشاد موبد بهرام موبد رشيد شيد در حدود سال 1268 خورشيدي در يزد در خانواده اي دين پرور ديده به جهان گشود و پس از گذراندن تحصيلات زمان خود و فراگرفتن اصول كار موبدي در نزد موبدان و طي مراحل آن به جرگه موبدان وارد و يكي از سه نفر موبدي بود كه آذر بزرگ را در سال1297 خورشيدي به تهران آوردند و در تهران به كار آذرباني پرداخته و در هنگام فراغت پاسخگوي پرسش هاي ديني بود . در ميان افراد جماعت و ديگران ارجي فراوان داشت.تدريس اوستا در كلاسهاي ديني مدارس پسرانه و بعداً دخترانه بعهده او گذارده شده بود . در ترويج روز و ماه جديد كه با ماه و سال خورشيدي برابر بود كوشش فراوان نمود. نخستين سردفتر زناشوئي زرتشتيان تهران بود و متجاوز از سي سال بكارهاي موبدي اشتغال داشت. وي در 21 آذر 1331 جهان را بدرود گفت . ميوه زندگيش پنج فرزند برومند است. روانش شاد باد.                                      سرچشمه:پیک انحمن موبدان تهرات رویه ۴۳

 

روانشاد موبداردشير موبد رستم رستمي


روانشاد موبداردشير موبد رستم رستمي در حدود سال 1247خ. در يزد در خانواده اي ديندار پا به جهان نهاد و پس از طي تحصيلات زمان خود و فرا گرفتن اصول كار موبدي در نزد موبدان راهي هندوستان شد و به تكميل اطلاعات ديني پرداخت و پس از بازگشت در آتش ورهرام يزد سمت ارشديت داشته و پس از آنكه آدريان تهران ساخته و آماده شد يكي از سه نفر موبدي بود كه آذر بزرگ را به تهران آوردند و در تهران به كار موبدي پرداخت و كارهاي ديني خارج از آدريان به او محول گرديد . دروس اوستا و ديني مدارس دخترانه زرتشتيان نيز به وي محول شد.مردي خوشخو و مورد احترام جماعت بود و همه او را به نيكي ياد مي كنند .وي در 65 سالگي روز آبان و بهمن ماه 1311 خورشيدي جهان را به درود گفت . از وي 3 دختر و 2 پسر برومند به يادگار ماند. روانش شاد باد .        سرچشمه:پیک انحمن موبدان تهرات رویه ۴۳ 

یادی از مدیر پیشین دبیرستان البرز تهران

amordad6485.blogfa.com  [Post Image]                                                                                            محمد علی مجتهدی یکی از مدیران نامور، برجسته و نیک نام ایرانی است. او فرنشین دبیرستان البرز میان سال های۱۳۵۷ـ۱۳۱۴خ. و بنیادگزار دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر) بود.
دکتر مجتهدی در نظام آموزشی کشور با نظم، فسادناپذیری، مدیریت ویژه دلبستگی به وطن و به ویژه جوانان ایرانی شناخته می‌شود. جوانانی که زیر نظر او در دبیرستان البرز درس خوانده‌اند اکنون در جای جای جهان یک کارشناس برجسته و یا یک دکتر متخصص هستند. او در کتاب «خاطرات دکتر مجتهدی»، که در مجموعه تاریخ شفاهی ایران که به کوشش حبیب الله لاجوردی گردآمده، از تلاش‌های خستگی ناپذیرش برای تربیت جوانان می‌گوید.
این کتاب بی گمان کتابی‌ست آموزنده در ترسیم گوشه هایی از فضای آموزشی در دوره آخرین پادشاه ایران.
در سال‌های پس از بهمن 1357خ. شوربختانه با دکتر مجتهدی بد رفتاری شد. در حالی که او شخصیت سیاسی نبود و هیچ دلبستگی به رژیم شاهنشاهی نداشت، اما حقوق ماهانه‌اش را قطع کردند و از مدیریت دبیرستان البرز کنارش گذاشتند و او که عاشق ایران و جوانان ایرانی بود، در غربت از جهان رفت.
خوشبختانه در زادگاهش(لاهیجان) مراسم پاسداشتی برای او برگزار کردند. هر چند این مراسم خیلی دیر بود. او دنیایی از تجربه بود و می توانست الگوی نظام آموزشی ما باشد.
چند نوشته کوتاه از این کتاب:
«بنده و امثال من لایق نگه‌داری این جوان‌ها نبودیم. دلم از این می سوزد: این همه ثروت بایست در خارج از مملکت من باشد. توی مملکت مان هیچ چیز نباشد. این تقصیر من و امثال من است. این را از ته دل نمی گویم و دلم می سوزد. کانادا و امریکا را متمول کردیم از لحاظ جوانان فاضل. اروپا را متمول کردیم از لحاظ جوانان فاضل. ایران را فقیر کردیم از لحاظ جوانان فاضل»
«من مراقب آن بودم که این دانش آموزان که به من سپرده شده‌اند کسی به اینها خیانت نکند. خیانت به مفهوم این که درس کم به این ها بدهد و یا اینکه خدای ناکرده اخلاقشان را فاسد کند»
«من طرز فکرم این است که جوان‌های ما را حتا زیر در کمپ و چادر هم که باشند باید به اینها تعلیم بدهیم. من قصدم این نیست که حتما ساختمانی بکنم، مرمر بگذارم… به عقیده من در تمام مملکت بایستی زیر چادر دانش آموزان را پذیرفت. چون پول نداریم ساختمان بکنیم حتا زیر چادر بایست این بچه ها را پذیرفت و به این ها تعلیمات داد»

زوبين پور مِهلي

 زوبين پور مِهلي (  ويالونيست و رهبر اركستر معروف) در سال 1936 ميلا دی و در مومبايي هندوستان از مادری تهمينه نام متولد شد . هفت ساله بود كه نواختن ويالون و پيانو را فراگرفت . زوبين در سال 1954 ميلا دی برای تحصيل در رشته رهبری اركستر وارد آكادمي موسيقي وين شد و پس از چهار سال در سن 22 سالگي  اولين جايزه مسابقات بين المللي رهبران  اركستر در ليورپول انگلستان را به خود اختصاص داد . با گذشت سالها ، به خاطر نوآوری در موسيقي شهرت جهاني كسب نمود و تصور مي شود كه يكي از مهمترين و موفقترين مفسران جهاني ادبيات سمفوني در آثار رومانتيك  بروكنر ، ماهلر و استراوس باشد .Jobin.jpg
وی رهبـر بـرگزيده اركستر سمفونی مونترال در سال 1961 ، مد يـر مـوسيقـی فيلــهارمونيك لـوس آنجلس در سال 1962 و جوانترين رهبر اركستری بود كه همزمان دو اركستر سمفوني مهم در آمريكای شمالی را رهبری مي كرد  زماني كه 25 سال داشت ، مشهورترين اركستر جهاني را در فيلهارمونيك وين و فيلهارمونيك برلين  رهبری كرد. در سال 1978 ،رهبر قديمی ترين و معتبرترين اركستر آمريكا يعني فيلهارمونيك  نيويورك بود . همكاری ايشان با فيلهارمونيك نيويورك 13 سال به طول انجاميد كه در عمر 159 ساله اين اركستر بی سابقه مي باشد . در سال 1986 ، كنسرت زوبين با فيلهارمونيك نيويورك در هنگام برگزاری جشن های آزادی ، حضور حدود800000   نفر را در پارك مركزی نيويورك سبب شد و بدين ترتيب ركورد بزرگترين گردهمايی در يك كنسرت موسيقی كلاسيك را به خود اختصاص داد ( بر اساس كتاب ركوردهای جهاني گاينس ).
كنسرتهای مشهور جهاني كاراكالا  در روم، سال1990 و لوس آنجلس ، سال 1994 كه توسط زوبين رهبری شدند و به صورت زنده از تلويزيون اين كشورها پخش گرديدند ، نزديك به ميلياردها بيننده داشت .
بيش از 500 اثر با رهبری زوبين به ثبت رسيده است و جوايز بسياری از هندوستان ، جايزه آلبرت انيشتن از آمريكا ومدال “هانس وون بلو” از فيلهارمونيك برلين بدست آورده است . زوبين همچنين دكترای افتخاری بسياری از دانشگاههای آمريكا از جمله دانشگاه “هبرو” در “جِروسالم ” را دريافت كرده است .
زوبين با وجود كسب افتخارات جهاني بسيارهرگز از ريشه پارسی خويش دور نشد و سفير شايسته ای برای جامعه زرتشتي در جهان بوده و مي باشد

" آتوسا " ی هخامنشی بلند پایه ترین بانوی پارس

 
" آتوسا " ، دختر" کوروش بزرگ " بزرگترین ومحبوب ترین امپراتورتاریخ است . مادرش نیز " کاساندان"، دخترفرنس پرس است
او دو برادر تنی به نامهای " کمبوجیه " و" بردیا " داشته . خواهر آتوسا نیز " ارتیستون " نام داشت
آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندي
او دختر زیبا، دلفریب و فوق العاده ای کوروش بزرگ بود
....
به روایت هرودوت ، گفته شده کمبوجیه عاشق آتوسا شد و مغهای زرتشتی را جمع کرد و از آنها خواست که این ازدواج را برای او قانونی کنند ... ه
آتوسا بر اساس سنت زرتشتی، یا شاید به دلایل سیاسی و با پافشاری " کمبوجیه "بر ازدواج با او به همسری کمبوجیه در آمد
به نادرست گفته شده بود در ایران قدیم ازدواج خواهر و برادر مرسوم بود و علت آن هم نگه داشتن ثروت در خانواده سلطنتی بود و آتوسای هخامنشی از نخستین کسانی بود که با خویشاوندان خود ازدواج کرد( اما طبق اسناد موجودی که در سده های اخیر به دست آمده در ایران باستان شاه و ملکه را خواهر و برادر ملت می خواندند و این به معنا خواهر و برادر بودن آن دو نبوده واین سنت ازدواج بطور حقیقی وجود نداشته و فقط اتهامی به کمبوجیه از سویهرودوت و روحانیون مصری میباشد) .پس ازخودکشی کمبوجیه در مصر، آتوسا همسر" بردیا " ، یا شاید بردیای دروغین- گیومت مغ شد
پس از سرنگونی بردیای دروغین بدست داریوش بزرگ وهفت نفر از جوانان نجبای پارسی و بر تخت نشینی داریوش یکم ، آتوسا همسر داریوش بزرگ شد . ازدواج با آتوسا که از سلاله هخامنشی بود حکومت داریوش بزرگ را قانونی جلوه می دادواز آنجا که آتوسا با هوش، با فرهنگ ، با قدرت و تفکر سیاسی بود در موقع لزوم کمک خوبی برای داریوش شاه به حساب می آمد
در اصل داریوش با دو تن از دختران کوروش ، " آتوسا " و " ارتیستون " و همچنین نوه ی او "پارمیس "دختر بردیا ازدواج کرد. اینگونه به نظر میرسد که داریوش بزرگ در پی آن بوده است خود را مستقیما به خاندان هخامنشی مرتبط کند
پس از آن آتوسا " خشایارشاه " را به دنیا آورد
البته آتوسا همسر اول داریوش شاه نبود و داریوش شاه از همسر اولش دارای پسرانی بود که همگی از خشایارشاه بزرگتر بودند
...
آتوسا ملکه ی بیش از 28 کشور آسیایی در زمان امپراطوری داریوش بزرگ بود
هرودوت از وی به نام " شهبانوی داریوش بزرگ " یاد کرده است
آتوسا شهبانوی ایران ، خواندن و نوشتن را به خوبی می دانست و نقش تصمیم گیرنده در آموزش خود و دیگر درباریان داشت.همچنین زندگی سیاسی آتوسای هخامنشی باهیچ زن دیگری از هم دوره های او با او برابری نمی کند
آتوسا از قدرت فوق العاده ای برخوردار بود و در دوره جنگ با یونان داریوش شاه همواره از نصیحتهای او بهره می جست. او حتی علاقه مند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. آتوسا چندین بار در لشکرکشی های داریوش بزرگ یاور فکری و روحی او بود. چندین نبرد و لشگر کشی مهم تاریخی ایران به گفته هرودوت به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است
هرودوت از قول آتوسا نقل می کند که آتوسا به داریوش شاه می گوید" چرا نشسته ای و عازم جنگ نمی شوی و سرزمینهای دیگر را تسخیر نمی کنی پادشاهی به جوانی و ثروتمندی تو شایسته است که عازم جنگ شود و به پیروزیهایی نائل شود تا به ایرانیان ثابت شود مرد قابلی بر آنها حکمرانی می کند. " اگر گفته هرودوت اغراق آمیز هم باشد باز هم بیانگر نفوذ آتوسا بر شوهرش می باشد
آتوسا به خوبی از اوضاع فرهنگی زمان خود آگاه بود و از حضور یونانیان و دیگر ملیتها به دربار بسیار بهره می برد
آتوسا، يكي از برجسته‌ترين زنان در تاريخ ايران قديم است. او پس از ازدواج با داریوش شاه لقب" بانوی بانوان " می گیرد.در واقع پس از آناهیتا او دومین کسی بود که لقب " بانو" که یک عنوان مذهبی بود، گرفت زیرا اینچنین لقبی کمتر به ملکه ها داده می شد
...
آتوسا بانویی است که در روایات عامیانه ی یونانی محور، دلیل جنگ داریوش شاه با یونان است.اما کاملا واضح است که داریوش شاه به منظور تلافی مداخله آتنیان در تاراج سارد و به آتش کشیدن معبد ایزد بانوی بومی سیبله، به یونان لشکر کشی کرد
آتوسا از داریوش چهار پسر داشت : خشایار شاه که بزرگترینشان بود . ویشتاسب فرمانده نیروهای باختری و سکایی در سپاه خشایارشاه. مسیشت یکی از سرفرمانداران ارتش خشایارشاه . و هخامنش فرماندار مصرو فرمانده ناوگانهای مصری در سپاه خشایارشاه
پس از آنکه داریوش بزرگ ،پادشاه اسطوره ای ایران بعد از 36 سال سلطنت درگذشت ، پسرش خشایارشا فرزند او وآتوسا شهبانوی پارسی ،جانشین او شد
بر خلاف روایات هردوت که میگوید در آستانه ی لشکرکشی داریوش به مصر ( اواخر عمر او ) پسرانش بر سر جانشینی او به کشمکش پرداختند ، و سرانجام با اعمال نفوذ آتوسای مقتدر ، خشایارشاه به جانشینی پدر برگزیده شد . برجسته نگاریهای داریوش و خشایارشاه جوان بردروازههای " پارسه " - تخت جمشید - گویای آن است که خشایار شاه در زمانی زودتر و به صراحت از طرف خود داریوش بزرگ ، به جانشینی او برگزیده و معرفی شده بود و آتوسا از دخالت در این امر مبرا است
...
شهبانوی پارسی ، در زمان فرمانروایی پسرش خشایارشاه ، مقام بر جسته ی " مادر شاه " را دارا بود . او همسر خداوندگار پارس و مادر ارجمند خشایارشاه پادشاه قدرتمند ایرانی بود
خشایارشاه جوانیست سخت ماجراجو. اما آتوسا بانویی است سالخورده و خردمند ، که رفتاری باوقار و شاهانه دارد
.
.
.

" آتوسا شهبانوی پارسی " ، دختر کوروش کبیر، همسر داریوش اول و مادر خشایارشاه سر انجام در سن ۷۵ سالگی و به دلیل عوارض مربوط به سرطان ،۴۷۵ سال قبل از میلاد مسیح فوت کرد. گویند او به علت شرم ، بیماری‌اش را از پزشکان مخفی می‌کرده است
گفته میشود که بنای آرامگاهی موسوم به "کعبه ی زرتشت " ممکن است در ابتدا برای " آتوسا شهبانوی پارسی " در نظر گرفته و ساخته شده باشد
...
در لوح هاي گلي در مجموع به نام چهار زن از خانواده شاهي برمي خوريم: "آتوسا"، "ارتيستون"، "رته بامه" و "اپاكيش" ه
در لوح ها دو بار نام او را مي بينيم. در لوحي به ميزان جو و گندمي اشاره مي شود كه از درآمد ماليات به آتوسا اختصاص يافته است
در لوح هاي گلي ديواني اغلب به نام ارتيستونه خواهر كوچك آتوسا نیز برمي خوريم. او هم مانند خواهرش سهم مالياتي گندم و جو و انجير داشته است ."ارتيستون"، محبوب ترین همسر داریوش بوده است که به فرمان داریوش تندیسی زرین از او ساخته شده بود و پسران ارتيستون از فرماندهان خشایارشاه بودند
...
همانطور که میدانیم آخرین شاهان خاندان کیانی ،در اساطیر و حماسه های ملی ایران ، یاد آور و بر گرفته شده از برخی پادشاهان هخامنشی اند. بر همین اساس گفته میشود ، "هما " در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از " آتوسا شهبانوی پارسی " و رویدادهی دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گرفته باشد. جالب آن است که بهمن پدر هما نیز برخی از یادمانهای کوروش بزرگ را در خود دارد
همچنین داستان شیخ‌صنعان ریشه در داستان عاشقانه‌ی زریادر و آتوسا در ایران باستان دارد. گفتنی است زریادرو آتوسا اختلاف سنی زیادی داشته‌اند و بنا به اسناد تاریخی سن زریادر با سن پدرزنش، کورش، برابری می‌کرد و این جنبه در داستان شیخ صنعان ملقب به عبدالرزاق، به طور منحصر به فرد محفوظ مانده است
و دیگر آنکه خارس ميتيلنی رئيس تشريفات دربار اسکندر در ايران از داستان عاشقانهً بسيار معروفی در ايران سخن ميراند که قهرمانان آن زريادر وآتوسا (دخترکورش) بوده که ثروتمندان ايران کاخهای خود را به تصاوير آنان مزين می نموده اند. اين اسطوره در شاهنامه به صورت داستان بيژن و منيژه به يادگار مانده است؛ چه خارس ميتيلنی نيز می گويد زريادر آتوسا را در خواب ديده و در جستجوی وی در آمد
...
آشیلوس نمایشنامه نویس قرن پنجم پیش از میلاد در یکی از نمایشنامه های خود تحت عنوان "ایرانیان" که اختصاص به جنگ خشایار شاه با یونانیان دارد از آتوسابه عنوان بانوی بانوان یاد می کند
...
علی رغم اینکه اطلاعات درمورد آتوسا بسیار محدود است اما آنچه مسلم است : آتوسا از زیباترین و قدرتمندترین زنان در طی تاریخ شاهنشاهی پر شکوه ایران زمین بوده است که هیچ زن دیگری از هم دوره های او با او برابری نمی کند. او از مشوقین بزرگ آموزش و پرورش پارسی بود. او شعر می سروده و از زنان ادیب و با خرد روزگار خود بوده است ...او خشایارشا ه ، پادشاه قدرتمند ایرانی را برای شاهنشاهی پارس به ارث گذاشت

یاد و خاطره ی " آتوسا "، ملکه آسمانی و بلند پایه ترین بانوی پارس ، تا ابد جاودان باد

منبع 1: کتاب " دنیای ناشناخته هخامنشیان "

كيانيان

نمايي از جلد كتاب

 «كيانيان» نوشته آرتور كريستن سن با برگردان ذبيح‌الله صفا به بررسي كيانيان تاريخ ايران باستان بر اساس روايت‌هاي ديني و ملي مي‌پردازد. اين كتاب به كوشش شركت انتشارات علمي و فرهنگي به چاپ هفتم رسيد.
موضوع اين كتاب پژوهش در سلسله داستاني كيانيان با توجه به تمام منابعي است كه در اين باب، از اوستا به بعد، وجود دارد. نویسنده كتاب، آرتور كريستن سن، با مطالعه اطلاعاتي كه از گاتها، يشت‌ها، ساير نسك‌هاي اوستا و همچنين منابع پهلوي و تواريخ عربي و فارسي درباره كيانيان برمي‌آيد، روايات مذكور در اين منابع را با اطلاعات مشابهي كه درباره پادشاهان دوره اخير هخامنشي به دست مي‌آيد مقايسه كرده است.
علاوه بر اين، در كتاب «كيانيان»، تحقيق پرارزشي درباره خاندان پهلواني گرشاسب يا پهلوانان سيستان صورت گرفته و حقايق بسياري درباره داستان اين پهلوان روشن شده است. مولف در انتهاي كتاب فهرستي نيز از جاويدان آيين زرتشتي آورده و فهرست اعلام پايان‌بخش اين كتاب است. كتاب كيانيان به زبان فرانسوي تأليف و در سال 1941 ميلادي در كپنهاك چاپ شده است.
ذبيح‌الله صفا، مترجم كتاب در مقدمه آورده است: كتاب كيانيان اثري بي‌نظير و درجه نخست مولف به‌شمار مي‌آيد، در اين كتاب، كريستن با بحث مفصلي ثابت كرد ميان شاهان داستاني كيان و سلسله تاريخي هخامنشي ارتباطي وجود ندارد و تمام فرض‌هاي دانشمنداني مانند هرتل و هرتسفلد را در اين باب رد و ثابت كرد كه كيانيان عبارتند از يك‌دسته از امراي محلي مشرق ايران در عهد مقدم بر اوستا كه آخرين آن‌ها ويشتاسپ نام دارد و با زرتشت پيامبر معاصر بوده است.
باقي كتاب وقف بر بحث جامعي راجع به «كي» و «كيان» است كه از قديمي‌ترين قطعات اوستا تا آخرين كتاب‌هاي معتبر تاريخي به زبان عربي و فارسي را دربرمي‌گيرد. مولف در اين مباحث، داستان كيانيان در روايات‌ ديني و روايات ملي را بررسي كرده و تشخيص داده كه هر يك اجزاي داستان متداول كيانيان از كدام‌يك از دو ماخذ اقتباس شده است.
وي درباره جانشينان بهمن كيفيت اختلاط روايات ملي را درباره كيانيان و بعضي از شاهنشاهان هخامنشي به خوبي نشان داده است. بحث در داستان خاندان گرشاسپ يا خاندان پهلواني سيستان و همچنين تحقيق درباره جاويدانان بنا بر منابع پهلوي نيز در اين كتاب به مناسبت پيش آمده و هر دو شايسته توجه فراوان است.
اين كتاب در شش بخش «كيان و هخامنشيان»، «ميان در گاثاها و يشت‌ها»، «روايات مربوط به تاريخ قديم در دوره ساساني»، «كيانيان بنا بر روايت ديني، «كيانيان بنا بر روايت ملي»، «جانشينان بهمن بنا بر روايت ملي تقسيم و بر اساس منابع بندهش»، «پهلوي و كتاب‌هاي ديني زرتشتي» گردآمده است.
كي‌كواذ، كي‌اپيوه، كي‌اوس، سياوش، فراسياب، كيخسرو، لهراسب، ويشتاسپ، بهمن، دارا و داراي دارايان، داستان كرساسپ، سام، پهلوانان سيستاني، هماي، داراي اول، داراي دوم و اسكندر از جمله بخش‌هاي شش فصل كتاب به‌شمار مي‌رود.
كيانيان با ترجمه ذبيح‌الله صفا در 242 صفحه و شمارگان 2000 نسخه و بهاي 38000 ريال به كوشش شركت انتشارات علمي و فرهنگي به چاپ هفتم رسيد و در دسترس علاقه‌مندان تاريخ ايران باستان قرار دارد.

بابک خرمدین


ز شیر شتر خوردن و سوسمار / عرب را به جایی رسیده است کار

که تاج کیانی کند آرزو / تفو بر تو ای چرخ گردان تفو
بابک خرمدین، فرزند «مرداس» در آذربایجان به دنیا آمد و از همان نخست کودکی نشانه های نبوغ و دلاوری را از خود نمایان ساخت. مادر وی شیر زنی از زنان آذربایجان بود. پرورش بابک در دامن پاک این زن غیرتمند، از او آزاده ای ساخت که 22 سال با رشادت تمام با خلفای ستمگر عباسی جنگید و نگذاشت پایشان به آذربایجان و دژ سرفراز و دست نیافتنی او در کوه بذ، باز شود. روزگاری که بابک در آن می زیست، دوران سلطه و ستم اعراب تازی بر میهن عزیزمان و کشتار گسترده هم میهنان مان بدست تازیان بود.

در چنین شرایط اسفباری که مردم زیر بار ستم مامون و معتصم عباسی قرار داشتند، «جاویدان» فرزند شهرک، بر فراز کوهستان های اردبیل (اورتابئل) مبارزه با دشمنان ایران را آغاز کرد و بابک خرمدین نیز به این دلاوران دست از جان شسته پیوست. در سال 200 هجری قمری، بابک پس از مرگ جاویدان جای او را گرفت و 22 سال در برابر دشمنان ایران و کسانیکه در زیر بار ستم اعراب آیین نیاکانیشان را به فراموشی سپرده بودند، ایستاد و پس از سال ها مبارزه یک ایرانی به نام افشین که به خدمت خفت بار «معتصم» درآمده بود، با نیرنگ بابک را اسیر کرد و او را از اوج کوهستان های پر افتخار «بذ» به بغداد روانه کرد. به دستور معتصم، به ترتیب دست ها و پاهای بابک را از تن جدا کردند. سپس گلوی او را بریدند و شکم اورا دریدند. اما بابک بازهم در برابر دشمن به زانو در نیامد و زمانیکه دست راستش را بریده بودند با دست چپ خون خود را بر چهره مالید و تمام صورتش را گلگون از خون کرد و وقتی معتصم از او میپرسد دلیل این کار چیست ؟ بابک می گوید :
« من با خون خود سیمای خود را سرخ کردم تا چون خون از تنم بیرون شود تو نگویی رویش از بیم زرد شد.» درود بر روان بابک این بزرگ مرد تاریخ ایران زمین

ای ایرانی هریک از ما آرش هستیم، یک بابک خرمدین هستیم. بیایید به یاری هم جشن ها و آیین های ایرانی و شور و شادی را به سرزمین اهوراییمان بازگردانیم.

تکامل زبان زرتشتي


زبان رايج در ميان زرتشتيان ايران،دري يا گوروني نام دارد. پيشينه اين زبان به فارسي ميانه در دوران اشکانيان مي رسد.
بررسي هاي انجام شده توسط زبان شناسان حکايت از سير تحول اين زبان در طول تاريخ دارد. از آنجاييکه زبان همواره به سوي ساده تر شدن پيش مي رود،فارسي دري تکامل يافته پارسي ميانه است. واج هاي موجود و ساختار دستوري زبان اين موضوع را ثابت مي کند.به طور مثال خط پهلوي ساساني ساده تر از خط پهلوي اشکاني است.
زبان گوروني داراي دو گويش يزدي و کرماني است. هريک ازاين دو گويش به لهجه هايي تقسيم مي شوند.از طرفي ديگرهريک از اين لهجه ها نشان دهنده قوم خاصي از مناطق جغرافيايي گوناگون است.به طور مثال لهجه رحمت آبادي به گويش خراساني نزديک است.
لهجه هاي يزدي عبارتند از:
1-محلاتي
2-خرمشاهي
3-کوچه بيوکي
4-اهرستاني
5-کهنويي
6-نرسي آبادي
7-خير آبادي
8-رحمت آبادي
9-مريم آبادي
10-شريف آبادي
11-نصرت آبادي
لهجه هاي کرماني عبارتند از:
1-ناصريه
2-جيحوني
3-قنات غساني
4-جوپاري
5-دستجردي
6-بردسيري
 سير تحول زبان زرتشتيان در طول تاريخ به شرح زير است:
1-مادها:اوستايي
2-هخامنشيان:پارسي باستان
3-اشکانيان:پارسي ميانه
4-ساسانيان:زند
5-اعراب:پازند
6-ترکان:فارسي دري
7-صفويه و افشاريه:دري يزدي
8-زنديه و قاجاريه:دري کرماني
براي مطالعه بيشتر:
1-واژه نامه گويش بهدينان شهر يزد-کتايون مزداپور-پژوهشگاه علوم انساني
2-واژه نامه پازند-رستم شهزادي- انتشارت فروهر
3-فرهنگ واژه و زمان واژه هاي گويش زرتشتيان کرمان –مهربان اشيدري
4-فرهنگ بهدينان-جمشيد سروشيان –انتشارات دانشگاه تهران
5-بررسي لهجه شريف آبادي-مهرداد قدردان6-بررسي ساختمان دستوري گويش بهدينان شهر يزد-فرانک فيروز بخش- انتشارت فروهر

زوبین مهتا، رهبر ارکستر فراملی(:بین المللی) زرتشتی

زوبین مهتا، رهبر ارکستر فراملی(:بین المللی) زرتشتی، هفته‌ی پیش کنسرت منحصر به فردی را در پنج نوبت، برای یادبود پدرش، مهلی متا، رهبر ارکستر و پایه‌گذار ارکستر سمفونی بمبئی در همین شهر برگزار کرد.
این کنسرت همزمان با سالروز زایش مهلی مهتا در 7اكتبر (16مهرماه) با هنرمندی موسیقیدانان سرشناس بین المللی اجرا شد.
بنا به اعلام بنیاد ملی مهتا، هزینه‌ی فراهم‌شده از راه فروش بلیط این كنسرت برای بنیان‌گذاری  آموزشگاه موسیقی به سرپرستی همین بنیاد هزینه‌ می‌شود.زوبین مهتا
این بنیاد آرمان(:هدف) ‌از ساخت این آموزشگاه را افزایش آگاهی و دانش جوانان نسبت به موسیقی غربی و جلوگیری از مهاجرت آنان به خارج از كشور برای فراگرفتن دانش موسیقی بیان كرد.
مهلی مهتا که از پیشکسوتان موسیقی هند بود چندین سال در امریکا و انگلستان به یادگیری این هنر پرداخت. او در طول 94 سال زندگی خود چندین جایزه بین المللی و ملی را از آن خود کرده است که در میان آنها سپاس نامه ی انجمن زرتشتیان کالیفرنیا نیز به چشم می خورد.
 

 

 مهرگان

                            
                                  مهرگان

می ستاییم مهرِ دارنده دشت های پهناور را، او که به همه سرزمین های ایرانی،

خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامش و پُر از شادی می بخشد.             مهریَشت

 بار  دیگر  مهرگان  از  ره  رسید

یادمان  کاویان  از  ره  رسید

مهرگان  دُردانه  دیرین  ماست

مهرگان  پیشینه  شیرین  ماست

مهرگان  آغاز  راه  کاوه  بود

کاوه  یک  ایرانی  آزاده  بود

کاوه  پولادین  و  نیک اندیش  بود

پور  پاک  دودمان  خویش  بود

با  تلاش  و کوشش  آن  رادمرد

کاوه ی  آهنگر ِ  آزاد مرد

خاک  پاک  سرزمین  آریا

سرزمین  مردمانِ  پارسا

با درفش  کاویان  از  بند  رست

اژدر  ضحاک  را  در هم  شکست

کشور  از  چنگال  آن  تازی  رهید

روزگار  نیک  پیروزی  رسید

آن  قیام   کاویانی   یاد  باد

خانه  ایرانیان  آزاد  باد

پیشگفتار 

 روز «مهر» از ماه مهر و جشن«مهرگان» است.روز رهایی از بیداد ضحاک و جشن پیروزی  آزادیخواهان ایرانیان است.روز برداشت، روز سپاسگزاری از داده ها و کشت پاییزی و برابری روز و شب و میزانی تاریکی و روشنایی است.ايرانيان هزاره هاست که این جشن را گرامي می دارند و از جشن های بزرگ سال، پس از «نوروز» به شمار می آورند و با شکوه ترين آیین ها را در جشن هاي شش روزه مهرگان برگزار می کنند. فلسفه آيين هاي مهرگان سپاسگزاري و نماز به درگاه خداوند برای داده های اهورایی و پایبندی به دوستي و مهربانی ميان انسان ها است.
     مهرگان یکی از جشن‌های بزرگ و دیرینه ایرانیان است. این جشن به هنگام اعتدال پاییزی برگزار می‌شود. زادن خورشید در روز نخست مهر ماه، نمادی ست از بودن آفتاب عالم تاب در برج میزان.
ايرانيان براى هر پديده طبیعی در خور ستایش، جشن (= نيايش همگانى و سپاسگزاری از اهورامزدا) برگزار مى كرده اند. یکی از اين پديده ها، برابری روز و شب است که نقطه هاى اعتدال بهاری و پاييزی نامیده می شوند و پدیده دیگر، گذر از نقطه اعتدال و رسيدن زمين به جایی که طول روز با شب به بلندترين اندازه خود مى رسند ( نقطه هاى انقلاب تابستانی و زمستانی).  در دو نقطه اعتدال بهاری و پاييزی، جشن هاى نوروز و مهرگان ، و در نقطه هاى انقلاب تابستانی و زمستانی به ترتيب ، تيرگان و ديگان (يلدا) برگزار مى شده است.

دو جشن تيرگان و مهرگان مناسبتي حماسي و ملي نیز دارند و هر دو يادآور نجات و رهايي مردمان این سرزمین اند.در تيرگان مرزهاي ايران را كه در پي شكست از توران مي‌رفت تا به تنگي دل مردمانش شود، پرتاب تيري كه از جان آرش نيرو مي‌گرفت به فراخي رسانيد. و در مهرگان پايه‌هاي سلطنت ضحاك ماردوش كه ماران شانه‌هايش از مغز جوانان خورش مي‌كردند ، با فرياد دادخواهي كاوه آهنگر لرزيدن گرفت و با افراشته شدن درفش كاوياني و خيزش ايرانيان به رهبري فريدون، هزار سال ستم و بيداد ضحاك تازي به پايان رسيد.در ایران باستان روزهای ماه هر کدام نام ویژه‌ای داشتند و هرگاه نام یکی از این روزها با نام ماه برابر می شد، آن روز را جشن می گرفتند. روز مهر از ماه مهر: جشن مهرگان؛ برابر با دهم مهرماه در گاه شماری امروز ایرانی. از سال 1304خورشیدی که پنج روز پنجه (خمسه) از پايان سال برداشته و شش ماه نخست، 31 روزه شد، روز آغاز جشن مهرگان دهم مهرماه شد و تا شانزدهم مهرماه ادامه يافت. «جشن مهرگان»، مانند نوروز بزرگ ترین جشن ایرانی بوده است. این جشن از روز مهر ایزد آغاز شده و شش روز، تا رام ایزد، دنباله داشته است.

    روز آغاز جشن مهرگان، مهرگان همگانی (عامه) و روز انجام، مهرگان ویژه (خاصه) نام دارد. در گاه شماری باستانی ایران، سال به دو پاره بخش می شده: تابستان و زمستان، که جشن نوروز، جشن آغاز تابستان و مهرگان، جشن آغاز زمستان بوده و از این رو این دو جشن با هم برابری می کرده اند. چنان كه ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه»‌ آورده است: «... ما در عهد زرتشتی بودن می‌گفتیم، خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد و فضل این دو روز بر روزهای دیگر مانند فضل یاقوت و زبرجد است بر جواهرهای دیگر ...». و نیز در«آثارالباقیه» آمده است: «… و برخی مهرگان را بر نوروز برتری داده‌اند چنان‌كه پاییز را بر بهار برتری داده‌اند...»

مهرگان روز پیروزی کاوه آهنگر قهرمان جاوید ایران زمین بر ضحاک پادشاه ستمگر و به غل کشیدن او به کوه دماوند است. همچنین آمده است که در این روز یزدان به جهان  که تا آن زمان تاریک بود نور بخشید و در این روز مشی و مشیانه (نخستین زن و مرد) آفریده شدند. به هر صورت در دوره هخامنشیان کلمه مهر بارها بر قلب سنگها حکاکی شد تا پیغامی برای آیندگان باشد.

در اين ميان حتا اگر از استوره‌ي كاوه آهنگر كه درفش دادخواهي و ستم‌ستيزي ايرانيان است چشم‌پوشي كنيم و پيوند مهرگان با ميترا و مهر را هم كه نشان از پيشينه‌ي اين جشن كهن دارد ناديده بگيريم، همزماني آغاز فصل برداشت كشاورزان با مهرگان ، بر مردمي‌بودن اين جشن كهن گواه است و از طرفي اينكه مهرگان آغاز اعتدال پاييزي را نويد مي‌دهد همانگونه كه نوروز پيام‌رسان اعتدال بهاري است، اين دو جشن كهن را همانند دو روي سكه‌ي فرهنگ ايران مي‌نماياند. باشد كه مهرگان را بيش از اين گرامي بداريمدر واقع جشن مهرگان جشنی وابسته به طبيعت است که از الهه مهر پارسيان و الهه عشق و دانايی الهام می گيرد. اين جشن در فصل برداشت محصول برگزار می شده که جشن "مهرگان" یا جشن کشت پاییزی خوانده می شود.شبانان و کشتکاران گرد هم حلقه زده و مهرگان را جشن می گیرند. سپاس خویشتن را به درگاه اهورامزدا می رسانند و با سرودهای شیوا،«مهر»، ایزد نگهدارنده دشت ها و خرمن ها و ستوران را به همپایی در پایکوبی فرا می خوانند. به دیگر سخن،«مهرگان» جشن دهقانان و شبانان زحمتکش دیار ما بوده است در دل تاریخی دور و دراز. درو پایان می گرفت و محصول دست انسان گرامی داشته می شد. جشن مهرگان براى همه مردم به ويژه كشاورزان ارزش ویژه ای داشته است. چون در آغاز پاييز آنان غلات و حبوبات و ميوه هاى خود را برداشته و دوران آرامش را در پيش داشتند، بر این پایه در اين روز به سپاسگزارى پروردگار جهان مى پرداختند.                                                                                    پیدایش مهرگان                                                                                                         پیشینه جشن مهرگان به اندازه دیرینگی ايزدش، «مهر» است و تاجایی كه بن نوشت های موجود نشان می‌دهند، اين جشن ــ دست كم ــ از دوران فريدون پیشدادی آغاز شده است.  شاهنامه فردوسی به روشنی از پیدایش اين جشن در دوران پادشاهی فريدون سخن گفته است:

فریدون چو شد بر جهان كامکار

ندانست جز خویشتن شهریار

به رســم کیان تاج و تخت مهی

 بیاراست با کاخ شاهنشهی

به روز خجسته ســر مهر ماه

به سر برنهاد آن كیانی كلاه

زمانه بی اندوه گشـت از بدی

گرفتند هر کــس ره بـخردی

دل از داوری هـا بپرداخـتـنـد

به آیین، یکی جشن نو ساختند

نـشـسـتـنـد فرزانگان شادكام

گـرفتند هـر یک ز ياقوت جام

می روشن و چهره شاه نو

جهان نو ز داد از سرِ ماه نو

بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد

همه عنبر و زعفران سوختند

پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت

تن‌آسانی و خوردن آیین اوست

كنون یادگارست ازو ماه مهر

به كوش و به رنج ایچ منمای چهر«مهر» (ميترا) در پارسي مفهوم «فروغ، روشنايي، دوستي، پيوستگي، پيوند و مهربانی» را می دهد و ضد دروغ، دروغ گويي، پيمان شكني و نامهرباني  است. جالب است که بدانید در زبان پارسي، واژه «دروغ» ازسه هزار سال پيش تغيير نکرده و تلفظ اوليه آن «دروگ» بوده است. پيش از هخامنشيان، جشن مهرگان را «بغ يادي» (ياد خدا یا روز سپاسگزاري از خدا) مي گفتند. «بغداد» (خدا آن را داده ) نام درختستاني در نزديكي تيسفون پايتخت اشكانيان و ساسانيان بود كه پس از گذشت زمان به صورت شهر درآمد و پايتخت عباسيان شد.از این رو مردم همه كشورها، ايرانيان را مهربان ترين، باگذشت ترين و ميهمان نواز ترين مردم جهان می دانند.
     عمر خيام نيشابوري كه تقويم خورشيدي را تنظيم كرده، درباره مهر ماه و جشن مهرگان گفته است: «اين ماه را از آن مهرماه گويند كه مهرباني بود مردمان را بر يكديگر، از هر چه رسيده باشد، از غله و ميوه نصيب باشد، بدهند و بخورند با هم.».

مهر میانجی بین تاریکی شب و روشنی روز، میانجی میان دل ها، نگه دار پیمان ها، پاسدار عشق و دوستی و ایزدی از ایزدان محبوب ایران باستان، واسطه میان خالق و مخلوق و گواه راستگویان و کیفر دهنده عهد شکنان است.مهرگان جشن پاس‌داری ِ پيمان‌های اجتماعی است. يعنی جشن ِ «انسان». موجودی که هويت ممتاز خود را در گرو همين پاس‌داری يافته است. اگر نوروز را روز «زمين» ناميده‌اند، چنان‌چه مهرگان نيز به اندازه‌ی نوروز شهرت می‌يافت هيچ دور از انتظار نبود که آن را روز «انسان» بخوانند. بی‌ترديد انسان و پیمان ‌های او در زمان های کهن به ویژه در جايی‌که زادگاه تاريخی کشاورزی است، با محصول و جانورانی که پيرامون زندگی کشاورزان هستند در هم می‌تند. زمان مهرگان  نشان از اين نکته  دارد.

جشن «میتراکانا» هخامنشینشانه هایی از برگزاری جشن مهرگان در زمان هخامنشيان در نخستين روز از ماه مهر وجود دارد. در گزارش‌هاي مورخان يوناني و رومي از اين جشن با نام «ميثْـرَكَـنَـه/ ميتراكانا» ياد شده است. نام ماه مهر در كتيبة ميخيِ داريوش در بيستون به گونة «باگَـيادَئيش» (= باگَـيادي/ بَـغَـيادي) به معناي احتمالی «ياد خدا» آمده است.كتسياس، پزشك اردشير دوم پادشاه هخامنشي، نقل كرده است كه در اين جشن ايرانيان با پوشيدن رداي ارغواني رنگ و همراه با دسته‌هاي نوازندگان و خنياگران به رقص‌هاي دسته‌جمعي و پايكوبي و نوشيدن مي‌پرداخته‌اند. فيثاغورث در سفرنامه منسوب به او، شرح مي‌دهد كه پرستندگانِ ستاره‌اي درخشان كه آنرا ميترا مي‌ناميدند، در غاري تاريك كه چشمه آبي در آنجا جريان داشت و نقش صورت‌هاي فلكي بر آنجا نصب شده بود، حاضر مي‌شدند و پس از انجام مراسم گوناگون (كه نقل نكرده)، ناني مي‌خوردند و جامي مي‌آشاميدند.

آنگونه كه از گفتار ثعالبي در «غُرَر اخبار ملوك فُرس و سيرِهم» دريافته مي‌شود، گمان می‌رود که در زمان اشكانيان نيز جشن مهرگان با ويژگي‌هاي عصر هخامنشي برگزار مي‌شده است.                                                                                                                مهرگان پس از ساسانیان                                                                                                 در نظم و نثر پارسی، درباره جشن مهرگان گفت وگو و اشاره آمده است. پس از ساسانیان، در آن روزگاران پر آشوب که نابسامانی و پریشانی در ایران گسترش پیدا کرده بود، ایرانیان، همچنان، آیین های گذشته را نگه داشتند و در هنگام آزادی، این آیین ها به آشکاری و روشنی و فر و شکوه برگزار می شد و در زمانی که سختگیری تازیان در این باره با لا می گرفت، به گونه ای پنهان آیین های برگزار می شد.بیرونی در «التفهیم» می ‌نویسد:«... در روز مهرگان فرشتگان به یاری كاوه آهنگر شتافتند و فریدون به تخت شاهی نشست و ضحاك را در كوه دماوند زندانی كرد و مردمان را از گزند او برهانید ...». و «... اندرین روز، آفریدون ظفر یافت بر بیورسب جادو، آنك معروف است به ضحاك و به كوه دماوند بازداشت و روزها كه سپس مهرگان است همه جشنند، بر كردار آن چه از پس نوروز بُوَد ...».  گردیزی در  کتاب «زین الاخبار» درباره مهرگان می نویسد: «این روز مهرگان باشد و نام روز و ماه همراهند و چنین گویند که اندر این روز آفریدون بر بیوراسب که او را ضحاک گویند، پیروز شد و او را اسیر کرد و او را بست و به دماوند برد و در آن جا وی را زندانی کرد. مهرگان بزرگ و برخی از مغان چنین گویند که این پیروزی فریدون بر بیوراسب، رام روز بوده است».  اسدی توسی نیز در گرشاسب‌نامه از چرایی پیدایش مهرگان چنین گزارش می‌دهد:

فریدون فرخ به گرز نبرد

ز ضحاك تازی برآورد گرد

چو در برج شاهین شد از خوشه مهر

نشست او به شاهی سر ماه مهر                                                                            بیرونی كه به سخت‌كوش و پركاری نامدار است، گویا بایسته می‌داند كه در مهرگان و نوروز بیاساید، آن گونه كه «شهروزی» در مورد وی ‌گوید: «… دست و چشم و فكر او هیچ‌گاه از عمل بازنماند، مگر به روز نوروز و مهرگان.»!

رودکی درباره مهرگان چنین سروده است:

ملکا جشن مهرگان آمــــد

جشن شاهان و خسروان آمــد

جز به جای ملهم و خرگاه

به دل بــاغ و بـــوسـتـان آمـــد

مورد برجای سوسن آمـــد بــاز

می بر جای ارغوان آمــــد

تو جوانمرد و دولت تو جوان

می بر بخت تو جوان آمـد

دقيقی در بيتی می‌گويد:

مهرگان آمد جشن ملک افريدونا

آن کجا گاو بپروردش برمايونا

ابولفضل بیهقی،جشن مهرگانی را گزارش می کند که در روزگار مسعود غزنوی برگزار شده: «... به جشن مهرگان بنشست و چندان نثارها و هدیه ها و طرف و ستور آورده بودند که از حد و اندازه بگذشت و سوری صاحب دیوان بی اندازه چیزها فرستاده بود، نزدیک درش تا پیش آورد، همچنان نمایندگان بزرگان پیرامون چون خوارزمشاه آلتونتاش و امیر چغانیان و امیر گرگان و کشورهای قصدار، مکران و دیگران بسیار چیز آوردند و روزی با نام بگذشت».

       به روایتی تاجگذاری اردشیر پاپكان، برابر با جشن مهرگان بوده است. در این روز موبدموبدان سفره ای که در آن لیمو، شکر، نیلوفر، سیب، به، انار، و یک خوشه انگور سفید و هفت شاخه مورد گذاشته بود، واج گویان(همراه با آوای اوستا) نزد شاه می آورد. ابوریحان بیرونی در این باره می نویسد:«... گویند مهر، نام خورشید است و در چنین روزی پدیدار گشته، از این رو، نام مهرگان را به او نسبت داده اند. پادشاهان در این روز تاجی به شکل خورشید که در آن دایره ای مانند چرخ چسبیده بود بر سر می گذاشتند.

      در کتاب «تلمود»، از کتاب های مقدس یهود هم از جشن مهرگان سخن رفته است و این نشان می‌دهد که این جشن در بسیاری از سرزمین های دنیای باستان برگزار می‌شده است. واژه «مهرجان»  که معرب شده مهرگان است، اکنون در بسیاری از کشورهای عرب زبان حاشیه خلیج فارس و برخی از کشورهای شمال آفریقا به مفهوم جشنواره (فستیوال)، كاربرد دارد و وارد زبان و قلمرو فرهنگی كشورهای عرب‌زبان شده است، و این‌ نشانه دیگری از فر و شكوه این جشن باستانی است.

ايرانيان از ديرباز كوشيده اند كه كارهاي مهم را از مهر ماه آغاز كنند، از جمله ازدواج و تشكيل زندگاني خانوادگي. به نوشته مورخان يوناني، به دستور داريوش بزرگ بود كه دبستان هاي ايران از مهر ماه آغاز به كار كرده اند و انتشار همين نوشته ها سبب شد كه در سراسر جهان آغاز سال تحصيلي از 10 شهريور تا 10 مهر قرار داده شود. اين مورخان نوشته اند كه در دبستان ها كه ويژه پسران ايران بود به كودكان مي آموختند كه نیرومندی و شکوه میهن و نگه داری  از فرهنگ و تمدن ایران بستگي به آن دارد كه با هم باشند و ارتشي شكست ناپذير داشته و همواره آماده دفاع از سرزمین شان باشند. داريوش بزرگ حكومت خود را از مهر ماه آغازكرد. مهستان (سناي ايران در برابر سناي روم) كه ازسال 137 پيش از ميلاد آغاز به كار كرد، فعاليت سالانه اش را روز پس از جشن مهرگان  از سر گرفته بود. در روزگار پهلوي ها نيز گشايش سال پارلماني ايران از مهر ماه  شد.

مورخان يونان، روم و يهود درباره مهرگان  فراوان نوشته اند و بی گمان همین نوشته ها سبب شد که جورج واشنگتن نخستين ریيس جمهوري آمريكا روز ‏Thankgiving (شكرگزاري) را در همين روز تعیین كرد كه هفت دهه بعد آبراهام لينكلن آن را با آخرين پنجشنبه ماه نوامبر جا به جا ساخت، ولي كانادايي ها مراسم شكر گزاري را همچنان در پايان فصل برداشت محصول (در مهرماه) برگزار مي كنند.  

 جشن مهرگان امروزی                                                                                          زرتشتیان هر سال جشن مهرگان را با شکوه هر چه تمام تر برگزار می کنند. چند روز مانده به پاییز با خانه تکانی به پیشباز پاییز و مهرگان می روند، در روز مهر از ماه مهر جلوی در خانه ها را آب پاشی و جارو کرده و پس از آن با رفتن به نیایشگاه ها و گردهم آمدن با تهیه خوراک های سنتی از یکدیگر پذیرایی می کنند و با سخنرانی، سرود و شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می کنند. در برخی روستاهای کشور جشن مهرگان همراه با اجرای موسیقی سنتی همراه است. بدین گونه که در روز پنجم پس از مهرگان گروهی از اهالی روستا که بیشتر آنان را جوانان تشکیل می دهند در تالار مرکزی یا نیایشگاه مرکزی روستا یا سرچشمه و قنات، گرد هم می آیند و «گروه ساز» را تشکیل می هند، هنرمندان روستایی نیز با سُرنا و دف گروه را همراهی می کنند، آن ها با هم حرکت کرده و از یک سوی روستا و از نخستین خانه مراسم بازدید از اهالی روستا را آغاز می کنند و با شادی وارد خانه ها می­شوند، کدبانوی هر خانه مانند همه  جشن های ایرانی نخست آینه وگلاب می آورد و اندکی گلاب در دست افراد ریخته و آینه را در برابر چهره  آن ها نگه می دارد و سپس آجیل«لُرَک» را همه  گروه پخش می کند و همراه با شربت و شیرینی پذیرایی می شود. آن گاه یکی از افراد گروه ساز که صدایی رسا دارد نام های کسانی را که پیش از این در این خانه سکونت داشته و درگذشته اند، باز می گوید و برای همه آن ها آمرزش و شادی روان آرزو می کند. سپس  بشقابی از لرک را در دستمال بزرگی که بر کمر بسته می ریزند و از خانه بیرون می آیند و به خانه بعدی می روند. چنان که در خانه ای بسته باشد، برای لحظه ای بیرون خانه می ایستند و با بیان نام های درگذشتگان این خانه بر روان و فروهر آن ها درود می فرستند. برخی از خانواده ها نیز پول و میوه برای استفاده در جشن مهرگان به گروه می دهند و برخی دیگر نیز نوعی نان مخصوص به نام «لووگ» درست می کنند و گوشت های بریان شده که به قطعات کوچکی تقسیم شده است، همراه با سبزی داخل نان قرار داده به گروه می دهند. پس از پایان مراسم در نیایشگاه، موبد یا کدخدا، آجیل، میوه و نان و گوشت و سبزی جمع آوری شده را در میان شرکت کنندگان پخش می کند. مردم تا آن جا که امکان دارد با لباس های ارغوانی گرد هم آمده و به پایکوبی و شادی می پردازند.

همچنین، امروزه  در بسیاری از جاهای ایران، مردم بدون اینکه بدانند برای مهرگان خود را آماده می کنند.امید اینکه امسال نیز مثل هر سال ایرانیان در همه جای دنیا پیام مهرگان را با شعر و موسیقی و رنگ و نور بر قلب جهانیان  بنگارند، تا همه دوباره عاشق شویم زندگی را، و خدارا .

آغاز سال نو کشاورزی در هنگام اعتدال پاييزي با نظام زندگيِ مبتني بر كشاورزيِ ايرانيان بستگيِ كامل دارد. مي‌دانيم كه سال زراعي از اول پاييز آغاز و در پايان تابستان ديگر خاتمه مي‌پذيرد. قاعده‌اي كه هنوز هم در ميان كشاورزان متداول است و در بسیاری از نواحی ایران جشن‌های فراوان و گوناگونی به مناسبت فرارسیدن مهرگان و پایان فصل زراعی برگزار می‌شود. در این جشن‌ها گاه ترانه‌هایی نیز خوانده می‌شود که در آنها به مهر و مهرگان اشاره می‌رود. امسال سازمان ميراث فرهنگي ، صنايع دستي و گردشگري مازندران ، مراسم جشن خرمن مهرگان را  در شهرستان بهشهر برگزار ‌كرد.

اين جشن پرشور و باستاني توسط انجمن دوستداران ميراث فرهنگي «هوتو» با همكاري سازمان ميراث فرهنگي ، صنايع دستي و گردشگري مازندران ، اداره تربيت بدني شهرستان بهشهر ، شهرداري و شوراي شهررستمكلا در گوهرتپه بهشهر برگزار ‌شد. مسوول فرهنگي ، هنري همايش و مدير انجمن دوستداران ميراث هوتو ، هدف از برپايي اين مراسم را شكرگزاري به درگاه ايزد يكتا عنوان كرد و گفت : در آيين زرتشت ، مردمان كار و زراعت ، به شكرانه برداشت محصول و آرامش از سيرماني خانواده تا سال زراعي ديگر ، جشني را برپاداشته و سفره بركت خويش را در دشت مي‌گستراندند. وي افزود : جشني كه همزمان با چينش دسته‌هاي پربركت گندم و شالي و شروع برداشت خرمن برپا مي‌شد و مهر را در روز مهرگان مي‌پراكند. وي در ادامه عنوان كرد : مهرگان از مهمترين جشن هاي باستاني ، اسطوره‌اي و فصلي محسوب مي‌شود كه در گذر ايام اهميت و قداست خود را از دست نداده است و گويي حيات خود را از كشت و كشاورزي وام گرفته است. در مازندران اين آيين در روستاهاي دور و بنه‌هاي كوهستاني البرز ، در ميان گالش‌ها و كوه نشينان در لاريجان و رويان برگزار مي‌شد و در سالهاي اخير نيز اين جشن در روستاها و حاشيه شهرها انجام مي‌پذيرد. باتوجه به شرايط اقليمي مازندران و كشت برنج كه محصول پايه محسوب مي شود بايد از سنتي ديرپا و پابرجا ياد كرد كه با جشن مهرگان ، قرابتي مستحكم دارد. جشن مهرگان ، توزيع مهر و دوستي در ميان مردماني است كه در كنار هم ، بركت زمين را درو كرده‌اند و با شكرگزاري به آستان احديت و استراحت زمستاني ، چشم انتظار نوروز پربهار و زيبايي ، كار وتلاش مي‌شوند.

اجراي موسيقي مازندراني ، شعر نبوي و مسابقات مختلف ورزشي بومي برنامه هاي جنبي اين مراسم است. امروزه سنت كهن آغاز سال نو کشاورزی، از ابتداي پاييز با نام «سالِ وِرز» در تقويم محلي كردان مُـكريِ مهاباد و طايفه‌هاي كردان شكري باقي مانده است. همچنين در تقويم محلي پامير در تاجيكستان (به ويژه در دو ناحية «وَنج» و «خوف») از نخستين روز پاييز با نام «نوروز پاييزی » ياد مي‌كنند.

سفره مهرگان                                                                                                            سفره مهرگانی نیز همچون هفت سین نوروزی و دیگر سفره های جشن های ایرانی، هفت چینی از میوه­ها و خوراکی­هاست همراه با شاخه­هایی از درختان «سرو»،«مورد» و «گز» و شربتی از عصاره­ی «هوم»(هَئومَه) که با شیر رقیق شده و نان مخصوص «لووگ» كه روی پارچه‌ای ارغوانی گرد یک آتش­دان چیده می­شوند. هفت میوه­ همچون سیب، انار، ترنج، سنجد، بی (به)، انگورسفید، انجیر، كُـنار، زالزالک، ازگیل، خرمالو و ... آجیل ویژه­ای از هفت خشکبار از جمله مغز گردو، پسته، مغز فندق، بادام، تخمه، توت خشک، انجیرخشک، نخودچی و ... آش هفت غله از گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن. کاسه­ای پر از آب و گلاب و سکه و برگ آویشن همراه با گل­های بنفشه و نازبو (ریحان)، آیینه، سرمه­دان، شیرینی و بوهای خوش همچون اسفند و عود و کُندر.

موسیقی مهرگان                                                                                                         خلف تبریزی در «برهان قاطع» برای یكی از مقام‌ها و لحن‌های موسیقی سنتی ایران نام موسیقی مهرگانی را آورده است؛ که گمان می­رود در دوران کذشته در جشن مهرگان موسیقی ویژه­ای نواخته می­شده که اکنون از آن آگاهی نداریم. همچنین در میان دوازده مقام نامبرده شده در كتاب «موسیقی كبیرِ» ابونصر فارابی، مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شده است و نیز نظامی گنجوی در منظومه­ی «خسرو و شیرین» نام بیست و یكمین لحن از سی لحن نامبردار شده را «مهرگانی» نوشته است.

 

نیکوترین راه وپاکیزه ترین روش زندگی درراست ندیشی

نیکوترین راه وپاکیزه ترین روش زندگی درراست ندیشی , راستکرداری و راستگفتاری است , زرتشت پیام آورصلح وآشتی است وجنگ وکشتاررا نمی پسند د ومردم را به پرهیز از خشونت وخون ریزی فرامی خواند (نه کشت ونه دستور کشتن به کس داد...) اما درعین حال نگهبانی ازمرزهای میهن رامی ستا ید .اوهمگی رابه کاروکوشش قرامی خواند, کشاورزی وآبادکردن رمین راگرامی میدارد ومیگوید کسی که زمین های بیحا صل وباطلاقها را به کشتزار تبدیل نماید چنین کس تخم نیکی کارد وپارسایی را گسترش میدهد . او می آموزاند کهرسیدن به آرمان زندگی ازطریق وردها, ترک جهان وگوشه نشینی اختیار کردن نیست بلکه از راه کار وکوشش ومبارزه باموانع خوشبختی وناملایمات زندگی بدست می آید وبنابر همین همین اندیشه است که روزه داری وکمکاری در روزوامساک برای یک جامعه فعال روش درستی نیست ,یگانه روزه ایکه جایز میداندپرهیز از ارتکاب کژی وناراستی از طریق چشم ,گوش ,زبان ,دست وپا وکژاندیشی است .گریه وزاری ,سیاه پوشی به هردلیل و از جمله بر مردگان پسند یده نیست نیاکان ماحتی یک روز برای اندوه وغم نداشتند وگریه وزاری را کار انسان نابخرد میدانستند, بلکه بزرگداشت والگوقرار دادن انسانهای نیک منش در اولویت است . رنگ سفید جهت پوشش درجشن وسوگواری هاست فرهنگ ایرانی همواره بر پایه شادی ورامشنی وداد ودهش وکمک به نیازمندان پایدار گشته است . ایرانی ها هزارهاسال پیش همواره بر پاکیزگی چهار آخشیج(عنصر) ,آب ,باد (هوا), خاک وآتش تاکید داشتند وامروزه یونسکو دفتری به نام محیط زیست تاسیس کرده ودنیا را ملزم کرده که این چهار عنصر را گرامی واز آلودگی آنها بپرهیزند . در نزدایرانیان جانداران به ویژه جانداران سودمند چون گاو وگوسفند ,شتر ,سگ ...وپرندگان چون مرغ وخروس ... جایگاه ویژه ای داشتندوکشتن آنها را بهر دلیلی بخصوص برای اعمال مذهبی ممنوع وبنا بر همین اندیشه که زرتشتیان روز در هر ماه را (روزهای ,وهمن , ماه , گوش ورام ) روز نبر (کشتار ممنوع ) ودر این روزها از خوردن گوشت هر گونه جانداری پرهیز میکردند. هَنایش <- اثر,  سُهش -> احساسات,  همترازی-> بالانس , خویشکاری-> مسؤلیت,  مانا-> ماندنی ,       فرادید-> آینده نگری- تصمیم ,  گرودِمان-> سرای سرود, انباز -> شریک,  راستی-> همسویی ,همراستایی وهماهنگی میان اندیشه, گفتاروکردار,  درستی-> حقیقت . مزدایسنی : ستاینده دانا یی   , پیوکانی : همپیوندی ,هم اندیشی وهمسانی  , زناشویی : زن وشویی , پیوکانی وهومنه یا وهمن , بهمن : اندیشه نیک < خشترَوییریه یا شهریور = شهریاری وتوانمندی وتسلط بر نفس وُهوخشتره : برخوردباسُهش ویرانگر(زیاده خواهی , کینه جویی و خشم...) , پیشروی ,افزایش منشی و رفتاری ,   هَه اوروَتاته یا خورداد = کمال و رسایی وتندرستی ودانش اندوزی امِرِتاته یا آَمُرداد = بیمرگی وجاودانگی                                                                                                           قانون اَشا : بگارکیری اندیشه درست درزمان درست, درمکان درست, باابزاردرست , که اگر بدرستی انجام گیرد نتیجه آن کنش درست خواهد بود واگر هرجزیی ازآن درست نباشد نتیجه درست نخواهدبود, ازاینروست که به آن قانون دقت , law of Precision , میگویند. اَشوَن کسی است که اندیشه,گفتار وکردارش با اشا (هنجارونظم جهان هستی) هماهنگ بوده ودراین راستا آرامش تن وشادی روان که همان خشنودی , رسایی کامل وجاودانگی است بوجود می آید اَنگره : ویرانگری ,کاهش وبرگشت , واپس گرایی , کهنه پرستی وخشک اندیشی .                 آفرینش انسانی -> کاشتن یک نهال ,نوشتن یک اثر یا کتاب, ساختن ِیک آهنگ , زادن فرزند سرودهای گاتها که بازتاب اندیشه وجهان بینی زرتشت میبا شد ذرهمه جا به این موضوع میپردازد که برپایه قانون اشا (هنجارونظم جهان هستی یا دادآفرینش) خدا انسان را متفاوت ازدیگر جانداران وآفریدگان باویژگی مخصوصی آفریده است .انسان افزون بر خرد ذاتی (آسنو خرد) میتواند خرداکتسابی (گوش وسرود خرد) نیز بدست آرد . وهمچنین میتواند بیندیشدوپیروآن گرینش راه زیستن کند بعبارت دیگر انسانیت داشته باشد,همین ویژگیست که اورااز دیگر آفریدگان متمایز وممتاز می سازد, بطوریکه اگر این گوهر اندیشیدن ازاوگرفته شود یعنی انسانیت ازاوگرفته شده وآنچه میماند حیوانی است باشکل ونام انسانی که در چهارچوب خصلت های غریزی, که همگی جبری هستند, همانند میمون, شامپانزه وگوریل با ضریب هوشی حدّ اکثر10 ( در مقایسه با حدّ اقل 100 برای کم هوشترین انسان )  زندگی کند.خردوتوانایی اندیشیدن است که توان گزینش را به انسان میدهد. در این مورد است که زرتشت می آموزاند که چگونه میتوان باآزاداند یشی و آزادگزینی وپیروی ازقا نون اشا ودیگرفروزه های امشا سسپندان خداگونه شد وجاودانه گردید .                                                                                                             خداوند که آفریننده جهان هستی و همه کهکشا نها ست  , یکتا , بی همتا, سرشار از ویژگی های نیک است , کژی وکا ستی , دروغ و فریب وبدی از ذات او بروز نمی کند وپیوسته در دل آفریدگانش جای دارد وباخدای دیگرادیان ابراهیمی بنام یهوه , پدر, روح القدس , اله ... که با داشتن همه خوبیها ونیکی گاهی هم اورا ستُار ,جبُار , قدُار ...مینامند واز طریق فرشتگانش جبراییل , اسرافیل , وپیامبران ونایب آنها با بندگانش درتماس هستند فرق میکند خلاصه اینکه خدای زرتشت بر خلاف خدای ادیان ابراهیمی (کلیمی ,عیسوی و... )خدای ترحم ,َشفقت وترس وعذاب نیست خدای نیک اندیشی , راستی دوستدار آفریدگانش ودر دل یکایک آنها جای دارد .                                                           گا تها بزبان گا تیک سروده شده که امروزبدلایل زیر افراد گاتیک دان نادرند وبهمین جهت برگردانهادقیق نبوده و با هم یکی نیستند , در1400 سال گذشته هرگزکسی جرات نمی کردتا درمورد فرهنگ وتمدن ایران پژوهشی کند , گفته شده که چنانچه نوشته ای دراینمورد می یافتند آن را سوزانده ونویسنده را هم میکشتند . یا زما نی که لشگریان عرب وارد کتابخانه بزرگ آذرگشسب باچندین تالارپرازکتاب شدند از عمرکسب تکلیف کردند که با این گنجینه بی نظیر چه کنند دستور داده شد که همه کتابها را بسوزانند چون اگرآن مدارک بدباشندازبین بردن آنهاثواب دارد واگر هم خوب باشند اسلام بهتر از آنها را دارد .o   ما نوشته ارزشمندی از گذشته خود نداریم آنچه هم اکنون داریم مدیون موبدان دانشمند وبینشور , ارجمند وازجان گذشته خودمیباشیم  که تمامی گا تها واوستا را سینه به سینه از پدربه فرزند بما رسانده اند ,چند سا لی بیش نیست که زرتشتیان کتا ب و مطا لب د ینی خود را بصورت گسترده نوشته وکتاب دردست دارند .      

تاریخچه چلوکباب

مورخين و جهانگردان اروپايي كه در دوران صفويه از ايران ديدن كرده اند درباره چلوها، پلوها، ترشي ها و مرباها كه در ايران طبخ مي گرديده است مطالب بسيار زيادي نوشته اند ولي هرگز راجع به چلوكباب حرفي به ميان نيامده است
به احتمال زياد بر اساس مطالبي كه توسط ميرزامحمدرضامعتمدالكتاب نويسنده كتاب تاريخ قاجاربيان شده است. به دستور شخصي ناصرالدين شاه كه اصليتي قفقازي داشته است و بر اساس نوع كبابي كه در آن منطقه طبخ مي شده استتهيه مي شده است كه توسط آشپزان ناصرالدين شاه بعد از مدتي تغيير شكل داده شده است و به صورت امروزي در آمده است

بر اساس داستاني كه توسط دوستعلي خان معيرالممالك از نوادگان ناصرالدين شاه نقل شده است.حكايت از آن دارد كه ناصرالرين شاه ۸۷ همسر داشته است كه ۴ نفر از آنها رسمي بوده اند بقيه صيغه.. هنگاميكه يك روز جمعه شاه قصد زيارت از حضرت عبدالعظيم در شهر ري داشته است. پيشخدمتهاي او مجبور بودند روز پنجشنبه به آن منطقه بروند و در حدود۱۰۰۰ تا۲۰۰۰ كباب را بر اساس دستور شاه براي خود او و۱۰۰۰ همراه و خدمه و همسرانش آماده كنند و كبابها نيز مي بايست هميشه همراه با سبزي خوردن و پياز سرو مي شده است
در تاريخ راجع به چلوكباب و تاثير آن در سياست نيز مطالبي يافت مي شود
در سال ۱۳۲۴ هنگاميكه قيمت قند وارداتي از روسيه بالا رفت و علت آن نيز جنگ بين روسيه و ژاپن بوده است علاءالدوله ، هاشم قندي و اسماعيل خان را كه جزوء تجارقند بودند، قند را به ايران وارد مي كردند و قيمت قند را بالا برده بودند احضار كرد و مشغول مذاكره با آنها شد ولي بعد از يكي صحبت علاءالدوله كه مسئول وقت تهران بود دستور داد تا آنها را شلاق بزنند هنگاميكه مي خواستند آنها را شلاق بزنند پسر هاشم قندي پيش علاءالدوله آمد و خواست تا او را به جاي پدرش شلاق بزنند و علاءالدوله دستور داد تا او را ۵۰۰ ضربه شلاق بزنند

وقتيكه موقع نهار خوردن فرا رسيد علاءالدوله بلافاصله دستور توقف شلاق زدن را داد و به سه متهم گفت هنگام شلاق زدن بايد شلاق بخوريد و هنگام نهار بايد نهار بخوريد و الان چون چلوكباب حاضر است پس بايد چلوكباب بخوريم و بعد از غذا بقيه شلاقها را بايد بخوريد.در دوره مشروطه نيز هنگاميكه يكي از مشروطه گرايان در تبريز مشقول سخنراني بوده است يكي از افرادي كه چلوكبابي داشته است مي پرسد مشروطه يعني چه؟ سخنران مي گويد مشروطه يعني چلوكباب ارزان و سپس با دستش طول كباب را نشان مي دهد و مي گويد كبابي به اين طول خواهد بود و سپس بازويش را نشان مي دهد و قطر كباب هم به اندازه قطر بازوي من خواهد
قديمي ترين چلوكبابي كه در تهران تاسيس شده است در حدود ۱۲۰ سال پيش بوده است. اعتمادالسلطنه در نوشته هايش را نقل مي كند و مي نويسد اولين چلوكبابي نامش نايب بوده است كه در بازار تهران قرار داشته است و شبيه رستورانهاي اروپائيان غذا را بر روي ميز سرو مي كرده است: ولي اسناد ديگري نيز موجود مي باشد كه اولين چلوكبابي در تبريز نزديك مرز با قفقاز تاسيس شده بوده است. پيشخدمتهاي رستوران نايب د رآن زمان برنج ها را به صورت هرم در بشقابها قرار مي دادند و همراه آن تكه كره اي نيز سرو مي شده است. پيشخدمتها يكي يكي برنجها را بر سر ميزها مي بردند و بلافاصله نفر بعدي كبابها را با سيخ در بشقابها قرار مي داده است. در آن زمان هر نفر مي توانسته هر چند تا مايل بوده است كباب بخورد و مبلغي كه از مشتريان گرفته مي شده است يكسان بوده است و فرقي بين كسيكه يك سيخ كباب خورده و چهار يا پنج سيخ نبوده است

چلوكباب نايب يكي از قديمي ترين چلوكبابي هاي تهران بوده است. اين چلوكبابي توسط دكتر حسين يزدان منش كه داراي مدرك دكترا در رشته جامعه شناسي از فرانسه مي باشد اداره مي شود و غذاهايي كه در آن ارائه مي شود بسيار خوشمزه هستند. دكتر يزدان منش عقيده دارد كه داشتن يك رستوران شناخته شده كه مردم به آن اعتماد دارند از داشتن مدرك دكتراي جامعه شناسي كمتر نيست.در سالهاي اخير نيز كباب برگ و كوبيده در سايز بزرگ كه بزركتر از اندازه استاندارد است تب زيادي پيدا كرده است كه چلوكباب پهلواني جزوء اولين مكانهايي بود كه كبابهايش بزرگتر از اندازه عادي بوده است و مي توان به عنوان بنيانگذار اين نوع كبابها از آن نام برد

مالك يكي از معروفترين چلوكبابي هاي تهران كه نامش چلوكباب شمشيري بوده حاج حسن شمشيري نام دارد كه در قسمت شرقي سبزه ميدان قرار داشت و در زمان رضاشاه تاسيس شده بود. بعدها اين چلوكبابي به يك ساختمان ۴ طبقه منتقل شد كه طبقه اول آشپزخانه بود طبقه دوم مخصوص مغازه دارها و بازاريان و افراد مجرد و طبقه سوم و چهارم براي خانواده ها و مقامات در نظر گرفته شده بود. هر طبقه با آئينه هاي زيادي تزئين شده بود و خود آقاي مشيري بر طبقات سوم و چهارم شخصا نظارت مي كرد..از ساعت ۱۱ صبح بوي كباب و برنج كه در چلوكباب شمشيري پخته مي شد فضاي آن اطراف را پر مي كرد و رهگذران را براي خوردن چلوكباب را مردد مي كرد. چلوكبابي كه در شمشيري ارائه مي شد شامل يك بشقاب برنج همراه با كره و دو عدد كباب بوده است

آقاي شمشيري از ياران وفادار و حاميان صنعت ملي شدن نفت توسط دكتر مصدق بوده است و در اين زمينه نيز در سال ۱۳۲۰ با پرداخت مبلغ يك مليون ريال (كه مبلغ زيادي در آن زمان بوده است ) جهت خريد اوراق قرفه و حمايت از ملي شدن صنعت نفت اقدام مي كند . بعد از كودتاي ۲۸ مرداد و دستگير شدن مصدق توسط زاهدي شمشيري نيز دستگير مي شود و به جزيره خارك تبعيد مي شود. هم زنداني او در خارك كه نامش كريم كشاورز مي باشد در خاطرات شخصي اش نوشته است كه شمشيري متعهد شده بود كه بهترين كباب كوبيده و برگ را به هم سلولهايش بدهد كه متاسفانه اين شانس را نداشت به اين گقته اش جامه عمل بپوشاند. درباره چلوكباب شمشيري و كبابهايش توسط بسياري از نويسندگان و داستانويسان نوشته هاي زيادي به تحرير در آمده است و در اين نوشته ها از چلوكباب شمشيري به عنوان يكي از قديمي ترين و خوشمزه ترين كباب در ايران نام برده شده است

در حال حاضر نيز بسياري از چلوكبابي ها نام شمشيري را براي خود انتخاب مي كنند كه تداعي كننده كسبيت بالاي چلوكباب آنها مي باشند. بسياري از آنها نيز معتقد هستند كه آشپزشمشيري بوده اند اما در حقيقت خود آقاي شمشيري در حدود ۳۰ سال پيش فوت كرده است و آشپز او نيز سن زيادي داشته است كه مي تواند تا امروز مشغول كار باشد و شايد هم چون كسي اورا نمي شناسد از دنيا رفته باشد. تنها نكته اي كه ممكن است باشد اين است كه افرادي كه در چلوكبابي هاي ديگر مشغول بكار شده اند و مدعي بوده اند كه آشپز چلوكبابي شمشيري مي باشند
اعتمادالسلطنه وزير انتشارات ناصرالدين شاه و رئيس دفتر مترجم در آن زمان براي پرداخت بهترين چلوكباب كه توسط چلوكبابي نايب ارائه مي شد بين ۳ تا ۵ ريال آن زمان پرداخت كرده است. همچنین در سال ۱۲۹۵ عبداله بهرامي معاون اداره امنيه تهران ( پليس امروزي ) بيشترين مبلغي كه براي هر وعده چلوكباب پرداخت مي كرده است ۴ تا ۵ ريال بوده است. حدود سي سال قبل در سال ۱۳۲۰ روزنامه اطلاعات براي يك پرس چلوكباب مبلغ ۵ ريال دريافت مي شده است كه شامل كباب برگ بزرگ، كره ۳۳۰ گرم برنج پياز و نان مي بوده است. در همان زمان چلوكباب كوبيده مبلغ ۴ ريال قيمت داشته است


در بين سالهاي ۳۵-۱۳۳۰ يك كباب كوبيده ۵/۳ ريال در تهران قيمت داشته است ولي در شهرهاي ديگر دو عدد كباب همراه با نان و كوجه فرنگي كباب شده كه شكيل يك پرس كامل را دارد ۸ ريال قيمت داشته است. اگر ليموناد يا نوشابه نيز همراه غذا صرف مي شده است بين ۲ تا ۴ ريال نيز پرداخت مي شده است. بنابراين با پرداخت ۱۰ تا ۱۲ ريال كاملترين غذا را يك فرد مي توانست بخورد
در آن زمان بود كه از آب كباب براي خوشمزه كردن كبابها استفاده مي شد و توسط چلوكبابي ها با بوي آب كباب كه بر روي زغال مي ريختند مشتري هاي زيادي را گرسنه مي كردند. در سال ۱۳۵۲ چلوكباب برگ همراه با كره و گوجه فرنگي كباب شده و پياز و سماق مبلغ ۶۰ ريال بوده است و اغلب افرادي كه سركار بودند و منزل نمي توانستند بروند، چلوكباب مي خوردند. دانشجويان كه درآمد بهتري داشتند معمولا جوجه كباب سفارش مي دادند كه قيمت آن ۱۲۰ ريال بوده است


در آن زمان در چلوكبابي ها يك كاسه خيلي بزرگ قرار داشت كه در آن دوغ درست مي كردند و همراه با كباب به مشتري داده مي شد. يكي از مضوعاتي كه مدتها در بين مردم رايج بوده است در مورد چلوكباب اين بوده كه اگر پسري كه به سن بلوغ نرسيده بوي كباب به مشامش مي رسيد او بايد بلافاصله چلوكباب مي خورد در غير اين صورت قدرت مردانگي اش را از دست مي داد!!!بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بسياري از كبابي هايي داير شد كه فقط كباب با نان مي دادند و يك تنور دارند كه خودشان نان مورد نياز را درست مي كردند و كلمه نان داغ كباب داغ را بر روي تابلوهايشان نصب كرده اند

 با اينكه چلوكباب غذاي سنتي و محلي ايران است و زماني همه از آن استفاده مي كردند متاسفانه بايد گفت كه يك غذاي گرانقيمت به حساب مي آيد.▪ معروفترين چلوكبابي هايي كه در تهران وجود دارند عبارتند از:نايب سعادت آباد، آبان، ولي عصر، خيابان وزراء ، شاطرعباس، مدائن، البرز، ياس(كه هر دو شعبه توسط برادران ناصري اداره مي شود ) رويال ونك، لوكس طلايي، آپادانا، اركيده، جوان و تبريز. بنابراين چلوكباب يكي از خوشمزه ترين و لذيذترين غذاي ملي است كه در تمام دنيا معروف مي شود و همه با لذت و ولع اين غذا را مي خورند
جواد فريفته آشپزمخصوص احمد شاه حدود ۸۰ سال پيش هنگاميكه مقيم پاريس شد اولين كسي بود كه چلوكباب را در خارج كشور ارائه كرد و نام چلوكبابي اش فريفته بود. همچنين احمد خان از ايرانياني كه در آلمان زندگي مي كرد، در زمان حكومت نازي رستوراني باز كرد و نامش را هيتلر گذاشت و افرادي كه هيتلر و نازي را قبول داشتند اجازه ورود به رستوران را داشتند.در شهر لس آنجلس آمريكا يك چلوكبابي به نام نايب مي باشد كه اكثر ايرانيان مقيم آمريكا از مشتريان اين چلوكبابي مي باشند

و چلوكبابي ديگر پسودو چلوكباب مي باشد. هنگاميكه از مسئول آنجا سئوال شد چرا پسودوچلوكباب را اسم انتخاب كرديد و چه معني مي دهد؟ گفت چلوكبابي كه در اينجا سرو مي شود با برنج ايراني است و از فيله تازه گوساله تهيه مي شود. هنگاميكه با گوشت گوساله كباب درست مي شود بهتر است نامش را استيك پلو بگذاريم تا چلوكباب. البته اين غذا چيزي شبيه چلوكباب واقعي است ولي صددرصد چلوكباب نيست.اميدوارم اينك هنگاميكه چلوكبابي كه مي خوريد اين غذاي ايراني را كه اكثريت مردم دنيا دوست دارند را با لذت تمام و غرور و افتخار ميل كنند