ویژگی
خاطرات، در مقایسه با منابع دیگر تاریخ، این است که همواره مطالب زیادی از
تجربههای شخصی نویسنده در خود جای داده است. از آنجا که خاطره نویسان در
رویدادهایی که شرح میدهند یا به طور مستقیم دخالت داشته یا دستکم از
سرچشمههای دست اول استفاده کردهاند یا تنها دیدهها و شنیدههای خود را
نقل میکنند، گزارشهای آنها اغلب از آشنایی و نزدیکی مولف به موضوع مورد
بحث حکایت دارد. به همین علت، شامل اطلاعات و جزییات قابل توجهی است که به
سختی میتوان آنها را از سرچشمههای دیگر استخراج کرد. این جنبه مثبت
کتابهای خاطرات از ویژگی منفی اینگونه آثار، یعنی خصلت شخصی و غیر
بیطرفانه گزارش، میکاهد.
بر
اساس یک سنت کهن ایرانی، که سرچشمه آن به پیش از شکست ساسانیان میرسد،
بسیاری از پادشاهان ایران به نوشتن خاطرات خود روی می آوردند. خاطرات
بسیاری از این نوع وجود دارد که باید به آنها «خاطرات شهریاران» گفت.
نوشتن
خاطرات، در دوره معاصره، از پیش از مشروطیت تا سال های اول حکومت پهلوی
دوم، بین بزرگان و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی جامعه رواج پیدا کرده بود و
بیگمان میتوان گفت که در این دوره ایرانیان بیشترین تعداد خاطرات و
سفرنامهها را نوشتهاند و این نوشتهها ـ که بیشترشان ـ به صورت کتاب در
آمده است، از منابع دست اول تاریخ معاصر ایران است.
بزرگان
زرتشتی این دوره هم کموبیش دست به نوشتن خاطرات خود زدهاند. در پایان
سلطنت قاجار و نیز در دوره پهلوی اول و دوم، زرتشتیان که از جور و ستم تا
اندازهای رها شده بودند و میدیدند که دیگران خاطرات و سفرنامههای خود
را مینویسند، آنها هم دست به این کار زدند، و گوشههایی از تاریخ اجتماعی
و سیاسی زرتشتیان در این دوره را روشن کردند.
کتابها و جزوههایی که تا کنون از خاطرات و سفرنامههای زرتشتیان ـ در ایران ـ منتشر شده (و یا دیده شده) از این قرار است:
1) سفرنامه مانکجی به ایران (اظهار سیاحت ایران نوشته مانکجی)
2) یادداشتهای ارباب کیخسرو شاهرخ
3) خاطرات اردشیر زارع
4) یاد کوتاهی از سرگذشتم هرمزدیار نوروز همتی
5) خاطرات اردشیر خاضع اله آبادی
6) خاطرات 365 روز جمشید پیشدادی
7) خاطرات موبد اردشیر آذرگشسب
8) خاطرات موبد رستم شهزادی
9) نوشتههای پراکنده و خاطرات سروش لهراسب در کتاب یادنامه او 10) نوشتهها و مقالات گوناگون خاطرات که در مجلههای مختلف زرتشتی و غیر زرتشتی چاپ شده است.
۱) سفرنامه مانکجی به ایران:
این
سفرنامه با نام « اظهار سیاحت ایران» به خط و زبان گجراتی در بمبئی به چاپ
رسیده است.این سفرنامه که در واقع گزارش مانکجی به پارسیان هند است، نزدیک
به دویست صفحه، یک مقدمه و بیست و دو باب است.این رساله سفرنامه، مانکجی
است که مدت ده سال در ایران رفت و آمد داشته و در حدود سال 1240 خورشیدی
نوشته شده است.
باب
اول، خطاب به انجمن زرتشتیان در هندوستان است ، که چرا باید به زرتشتیان
ایران یاری رسانند. باب دوم، درباره صفت مملکت مینو نشان ایران است.شرح
نعمتهای ایران و سرزمین زیبای ایران است.باب سوم، تفصیل خرابی مملکت
ایران بعد از خارج شدن از دست پارسیان است.مصیبتهایی که بر این مردم رفته
را به شرح باز مینمایاند.
باب
چهارم، آمدن مملکت ایران به دست سلاطین قاجار. در این باب از سلاطین قاجار
برای نجات زرتشتیان بسیار قدردانی شده و از آنها به نیکی یاد شده.
باب پنجم، خطاب به انجمن هندوستان است، درباره وضعیت و صفات اخلاقی و رفتاری ایرانیان و حکومت ایران.
در
باب ششم، مراتب ظلم و ستم و خفت رسیدن به زرتشتیان ایران از اشرار آمده
است.در قسمتی از این باب مینویسد:«....آن هم زیاده از هزار خانواده
نمیباشند که آنها نیز در دل خود درد دین و حب وطن را راه داده و در زیر
انواع و اقسام جبر و ستم الواط و اشرار ماندهاند....»
باب هفتم، باز هم درباره زرتشتیان ایران به انجمن زرتشتیان هند است.
باب هشتم، تفصیل خوراک و پوشاک و مکان گذراندن پاریان ایران و تفاوت داشتن با گذران پارسیان هندوستان و آداب و رسوم آنان است.
باب نهم و دهم، تفصیل ورود مانکجی به ایران و مدت اقامت او است.
باب یازدهم، تحسین و ترتیب درباره اشخاصی که بانی خیر و باعث اسباب آسودگی و فراغت از برای طایفه زرتشتیه هستند مندرج است.
به
همین ترتیب بابهای دیگر کتاب، در امور و مسایل زرتشتیان ایران و ارتباط
آنها با پارسیان هند است. در این بابها به طور بسیار مفصل درباره رفتار و
موقعیتها و...زرتشتیان ایران سخن به میان آمده است.
مختصری
از این کتاب با نام «رساله ترجمه اظهار سیاحت ایران/تالیف مسافرمانک درویش
فان» در سال 1863م. (1242 خورشیدی) در بندر بمبئی به چاپ رسیده است و
نسخهای از آن با شماره 228 در کتابخانه اردشیر یگانگی تهران موجود است.
این ترجمه مختصر توسط باقر کرمانشاهانی از گجراتی به فارسی درآمده است.
گویا اصل کتاب به زبان اصلی (گجراتی) هم در کتابخانه یگانگی موجود می باشد.
در
اینجا گوشهای از این کتاب را میآوریم:« ...این مسافر حین اقامت در ایران
از برای سرپرستی زرتشتیان متوقفین در شهر یزد و کرمان با مخارج و خسارت
بسیار و زحمت و مشقت بیشمار و استدعا و تمنا از طرف اولیای دولت علیه و
امنای شریعت مطهره و بزرگان و اعیان یزد و کرمان، خاطر جمعی و اطمینان
حاصل و همگی را در سرپرستی زرتشتیان معین خود نموده بود. با وجود آن در
این مدت با آن همه اهتمامات، هفت نفر از پارسیان از دست الواط و اشرار به
قتل رسیده است و چندین نفر از ضرب قمه و خنجر زخمی گردیده و قریب چهل نفر
را در عرض راه برهنه کرده اسباب و اموال آنها را بردهاند. از این گذشته
گاهی در خیال قتل این مسافر و بندهزاده هرمزدیار هم افتاده، دایم در صدد
فرصت بودهاند. اکنون تصور بفرمایند که با این همه اهتمامات و صدور
احکامات موکده از طرف دولت ابد مدت علیه و امانت و حمایت از جانب اولیای
دولت و امنای شریعت که فیالحقیقه این اوقات به هیچ وجه راضی به تعدی
رسیدن به طایفه زرتشتی نیستند، این طور حرکات از الواط و اشرار به ظهور
رسید، آیا حالت سابق این طایفه بیچاره به چه پایه بوده است».(اظهار سیاحت
ایران، ص17)
۲) یادداشتهای ارباب کیخسرو شاهرخ :
ارباب
کیخسرو شاهرخ را پس از مانکجی میتوان بزرگترین شخصیت تاریخ معاصر
زرتشتیان دانست.بسیاری از اصلاحات، اخذ امتیازات قانونی و پیشرفتهای
دوران معاصر زرتشتیان به همت و تلاش او صورت گرفته و او را علاوه بر این
که به عنوان یک شخصیت مهم و اثرگزار زرتشتی میشناسیم، به خاطر فعالیتهای
سیاسی او میتوانیم از او به عنوان یک چهره برجسته و مهم سیاسی معاصر
ایران نیز یاد کرد.
یکی
از آثار مهم تاریخی بازمانده از ارباب کیخسرو شاهرخ کتاب ارزشمند
«یادداشتهای ارباب کیخسرو شاهرخ» است.این خاطرات را ارباب کیخسرو در سال
1317 خ. در آلمان نوشته است و تا کنون دو چاپ از آن شده است: یکی ـ در سال
1355 خ. با شرح و تفصیل فراوان، به کوشش دکتر جهانگیر اشیدری. دو ـ با
عنوان «خاطرات ارباب کیخسرو شاهرخ» به کوشش شاهرخ شاهرخ و راشنا رایتر،
ترجمه غلامحسین میرزا صالح از انتشارات مازیار تهران.
به
راستی میتوان گفت که این کتاب، تنها اثری است که به طور مستقل، بخشی از
تاریخ معاصر زرتشتیان را به تصویر میکشد. منابع تاریخ معاصر زرتشتیان
بسیار اندک وپراکنده است و این کتاب در واقع بسیاری از این کمبودها را
میپوشاند.
کیخسرو
شاهرخ، عاشق ایران، آیین زرتشتی، زرتشتیان و ایرانیان بود.برای نمونه به
گوشهای از کتاب خاطرات او اشاره میشود:«من کوشش داشتم با اندیشه و گفتار
و کردار نیک خدمت نمایم و کوشش کردم تحمیل به دولت نبوده و در زمان بی
صاحبی کشور (زمان قاجار) که هر کسی میتوانست برای خود امتیازی تحصیل
نماید، من نکردم.هر کس اراده کرد با خارجیها ساخت و استفاده نمود ولی من
اینکار را نکردم و از آن تنفر داشتم و عداوت خارجیها را از صمیم قلب
تحمیل نمودم.
به
طوری که هنوز که هنوز است (منظور سال 1317خ.، سال نوشتن خاطرات است)
انگلیسیها با من خوب نیستند.هر ماموریتی که از طرف اعلیحضرت یا دولت داده
شده، بدون گرفتن هیچگونه حقی انجام داده و حتی از جیب خود متضرر شدهام
و...»
در
پایان یادداشتها مینویسد:«امروز چهارشنبه ششم ژوییه 1938م. برابر
پانزدهم تیرماه 1317 خ. است.من در اتاقم در شهر بادن بادن واقع در جنوب
آلمان نشستهام.حالم خوش نیست و تا حدی احساس فلاکت میکنم.حالتی که
میترسم روی سلامت جسمی و آرامش فکریام اثر بگذارد.نمیدانم تا کی
میخواهم زنده بمانم...با دلی غمناک این خاطرات را مینویسم.
از میان همه وقایع اتفاقیه چیزی به جز قرض برایم نمانده است. بیش از هر چیز نگران آسایش همسر و فرزندانم هستم....»
دو
سال پس از نوشتن یادداشتها، ارباب پس از 66 سال زندگی درخشان و پرافتخار،
در سه شنبه شب 11 تیرماه 1319خ.، به شرحی که در گفتارهای پیشین آمد، کشته
میشود.
۳) خاطرات اردشیر زارع
اردشیر
زارع از مردان با نفوذ و بسیار کاری و فعال و از چهرههای سرشناس زرتشتیان
دوره قاجار و سالهای نخستین پهلوی است. او از مدیران و مهندسین برجسته
جامعه زرتشتی و از یاران ارباب جمشید و از همراهان ارباب کیخسرو شاهرخ
بود. شاید اگر اردشیر زارع نبود، این اربابها در دوران خود به آن منزلت و
جایگاه نمیرسیدند. بسیاری از زمینها و باغهای ارباب جمشید زیر نظر او
سرپرستی و نگهداری میشد.
کتاب
خاطرات او که به صورت تایپی و در نسخههای ویژه در کتابخانه یگانگی
نگهداری میشود، در شش مجلد و در حدود هشتسد صفحه است. این کتاب
مفصلترین کتاب خاطراتی است که تا کنون فردی زرتشتی نوشته است.
در
صفحات نخستین کتاب خاطراتش مینویسد:«... برای چه؟ برای اینکه روز
21فروردین و سال 1243یزدگردی برابر سال 1253شمسی ...وقتی بود که من بدبخت
و رنجبر و من بد طالع زحمتکش...پا به عرصه وجود گذاشتم...».
او
که در سالهای جوانی برای تحصیل به هند میرود، با دستی پر از دانش و
تجربه به همراه کیخسروجی به ایران باز میگردد، و سبب آبادانیهای بسیار
برای میهن خویش میشود و به جامعه زرتشتی بسیار یاری میرساند. آبادانی
قسمت جمشیدآباد و جلالیه(شمال دانشگاه تهران از کارهای با ارزش اوست). او
مورد اطمینان و در بسیاری از موارد مورد مشورت دستگاههای دولتی بود و به
همین سبب بسیاری از کارهای مهم اجرایی را بر عهده او قرار میدادند.
کتاب مفصل و خواندنی خاطرات او، بسیاری از زمینههای تاریخی و زندگی اجتماعی آن روز زرتشتیان را روشن میسازد.
۴) یاد کوتاهی از سرگذشتم
کتاب
«یاد کوتاهی از سرگذشتم»، نوشته هرمزدیار نوروز(همتی)، آن طور که در صفحه
پایانی (ص192) آن آمده، در آبان ماه 1358خ. به چاپ رسیده است. این نوشته
که به صورت تایپی است و به تعداد محدود تکثیر شده است، خاطرات هرمزدیار
همتی است. او که مشهور به تلفنچی بود، در سال 1268خ.، در کرمان به دنیا
آمد.در نسب نامه خود مینویسد:«ویرهای به یاد مانده دوران زندگی این
نویسنده، هرمزدیار همتی فرزند شادروان نوروز پسر خداداد مشهور به اجاقی
فرزند اسفندیار باشنده کرمان، مادرم شادروان صنم، دختر شادروان مهراب
جهانبخش قزوینی (چون پدران آنها در قزوین ساکن بودهاند، در دوران پادشاهی
سلسلهای که مخالف با زرتشتیان بودهاند در آن ناحیه کشته میشدند، به
ناچار به کرمان که امنتر بوده است، فرار کردهاند)»
خاطرات
نوشته شده در این کتابچه که درس های بسیار تاریخی دارد، از کودکی هرمزدیار
شروع میشود و تا نزدیکیهای پایان عمر او ادامه پیدا میکند. در این
خاطرات چون جزییات تمام کارهای انجام شده در مدرسه و خانه و....آمده،
بسیاری از تاریکیهای تاریخ اجتماعی زرتشتیان در آن زمان روشن میشود.
هرمزدیار،
پس از آنکه به یزد رفته، کارمند تجارتخانه ارباب جمشید میشود و پس از
چندی به سرپرستی شعبه تجارتخانه جمشیدیان در قم میرسد. پس از ورشکست شدن
ارباب جمشید، او به تهران و سپس به یزد و رفسنجان میرود.سال ها رییس
مراکز تلفنی این قسمتها بوده و کابلهای تلفنی بین یزد و کرمان و رفسنجان
زیر نظر او نصب شده است.هرمزدیار همتی، از بزرگان جامعه زرتشتی بوده و
خاطراتش بسیار ارزشمند و روشن کننده گوشههایی از تاریخ معاصر زرتشتیان
است.
۵) خاطرات اردشیر خاضع اله آبادی
کتاب کوچکی است که به کوشش رشید شهمردان در حیدرآباد هند، در سال1363خ.منتشر شده است.
مینویسد:«
برگهای این دفتر مشتمل بر خاطرات گونگونی است که طی هفتاد سال گذشته برای
نویسنده پیش آمده است که نه مردی دانشمند است و نه سیاستمدار...». در جای
دیگری مینویسد: «نگارنده در خانواده کشاورزی متوسط در الهآباد رستاق یزد
در سال 1280شمسی چشم به جهان گشودم...» ، اردشير پورخدارحم پورمرزبان ، با
تخلص شعري «خاضع» ،در حدود سال 1280خورشيدي درروستاي اله آباد رستاق در
نزديكي شهريزد زاده شد.
پس
از پايان تحصيلات ابتدايي دردبستان گودرزي ، به كار كشاورزي پرداخت .چون
طبعي روان داشت استاد بمان آموزگار دبستان ، اورا به سرودن شعر تشويق كرد
وتخلص«خاضع» به اوداد.
«خاضع»
در سال 1306خورشيدي براي نخستين بار به هندوستان رفت ودر بمبئي به كار
مشغول شد وجلد اول ديوان خودرا در همان شهر چاپ ومنتشر ساخت .اودرسال
1310خورشيدي كتابفروشي وانتشارات خاضع را درشهر بمبئي بنياد نهاد وبه
انتشار وپخش كتاب ها ونشريه هاي فارسي زبان در هند پرداخت ونمايندگي
بسياري از مجله هاي فارسي در هند را برعهده گرفت .اودرشناساندن فرهنگ وادب
ايران به مردم هند كوششي به سزا كرد وچندين كتاب ديني ، ادبي و...را به فارسي درآنجا منتشر ساخت.
در
سال 1314خورشيدي ساختمان دبستان دخترانه اي را پايه ريزي كرد وبراي ساخت
آن وتهیه هزينه آموزگارآن به جمع آوري خيرات پرداخت، ولي چون كافي نبود از
اين رو به روانشاد«شاهپورفريدون اله آبادي» ساكن
كلكته رفت واو تمام مخارج دبستان را به عهده گرفت ودبستان در سال
1316خورشيدي آماده پذيرش نوآموزان شد.
از
اردشیر خاضع آثار زیادی به یادگار مانده : ديوان خاضع كه با مقدمه دكتر
فرهادآباداني درهند منتشرشد.يزدگرد نامه منظوم ، رباعيات خاضع ، تاريخچه
اله آبادرستاق ، اشك مادر ونامه گذشتگان ،تذكره سخنوران يزد كه با
پيشگفتار استاد سعيد نفيسي وديباچه دكتر محمد دبير سياقي در بمبئي به چاپ
رسيده است.
۶) خاطرات 365 روز جمشید پیشدادی
جمشید
پیشدادی که از پیشکسوتان فرهنگی جامعه زرتشتی است، در حدود سی و چند سال
معاون دبیرستان فیروزبهرام بوده و در این مدت با نوشتن کتاب های دین آموز
برای کودکان، سرودن سرودها و انتشارکتاب های شعر برای کودکان به زبان
فارسی و زبان دری زرتشتی، و کتابهایی در زمینه تاریخ و فرهنگ زرتشتی، از
سرشناسان و ناموران جامعه زرتشتی است. جمشید پیشدادی فرزند رستم، زاده
1302خ. تا دیپلم را در یزد گذراند، سپس در مراکز آموزشی یزد به کار مشغول
می شود، و پس از چندی به تهران میآید و در سازمانهای جوانان زرتشتی و
فعالیت در انتشار مجله «اندیشه ما»، به کارهای فرهنگی ادامه میدهد.
کتاب
«خاطرات 365 روز یا پارهای از سنتهای زرتشتیان در سده گذشته»، از منابع
با ارزش تاریخ اجتماعی زرتشتیان است. این کتاب در آمریکا چاپ شده و تنها
تعداد کمی از آن بین زرتشتیان ایران پخش شده است.
او در پیش گفتار کتاب مینویسد:«سرچشمه و پایه ویرماندهها از شنیدهها و مشاهدات نویسنده میباشد زمان آن روزگار خردی و کودکی دور و بر سال 1302 شمسی قرار داده شده است....»
شرح
بسیار مفصل چگونگی زندگی وآداب و رسوم زرتشتیان در کوچههای شهر یزد، و در
محلههای زرتشتی نشین، قسمت عمده کتاب را تشکیل میدهد.
مینویسد:«...جماعت ما و کوی ما با غیر زرتشتی بنا بر نیاز و یا به سبب
همسایگی و یا داد و ستد درگیر بود. بیشترین درگیریها هم دوستانه و
برادرانه بود، ولی این مانع تعصب خشک و گاهی خشن و ناراحت کننده برخی
مسلمانان نسبت به زرتشتیان نبود و چه بسا افراد زرتشتی که جان خود را بر
سر این دین نمایی و جد دینی مسلمانان از دست دادند و چه بسا خانوادهها که
به علت نادانی اینگونه نابخردان از شهر و ده خود فراری و به شهر یا ده
دیگر پناه میبردند...»
۷) خاطرات موبد اردشیر آذرگشسب
از
موبد اردشیر آذرگشسب دفترچه سرگذشت و خاطراتی باقی مانده که شایسته است به
نحو مناسبی به چاپ برسد. او در این دفترچه به سرگذشت خود و خانوادهاش
میپردازد و چگونگی سفر به هند و تحصیل موبدی در آن جا را شرح میدهد.
او
که فرزند دستور نامدار بوده، در یزد به دنیا آمده و در مدرسه کیخسروی به
تحصیل موبدی میپردازد. در صفحه 9 از دستنویس خاطراتش مینویسد:« ...
اینجانب در روز رام ایزد و بهمن ماه 1274یزدگردی(15/11/1284خورشیدی) از
مادر متولد شدم و در چهارسالگی به پلگذاری عمویم روانشاد موبد هرمزدیار
موبد خدابخش در آمدم و از آن تاریخ بنام اردشیر موبد هرمزدیار نامیده شدم.
ولی مثل ایام پیش از آن باز هم در منزل پدر اصلی خود دستور نامدار و نزد
مادرم خرمن دستور تیرنداز و برادرانم زندگی میکردم و ممس شیرین(شیرین
دستور نامدار) هم در این خانه نزد ما به سر میبرد و به من خیلی مهر
میورزید و شبها مرا پهلوی خود میخواباند.»
این دفترچه از نظر تاریخی اهمییت بسیاری دارد. و روابط خانوادگی و آموزشی و باورهای موبدان را در آن دوران روشن میسازد.
۸) خاطرات موبد رستم شهزادی
موبد
شهزادی در روز سوم ، ماه فروردين ، سال 1291 خورشيدي دريزد( كوي موبدان)
زاده شد او فرزند بزرگ خانواده بود .نام پدرشان : موبددينيار و نام
مادرشان: سلطان موبد خداداد
در آموزشگاه عالي ويژه موبدزادگان درهندوستان دوره موبدی را به پایان رساندند.
دروس
ديني در اين آموزشگاه به 2دوره ( سه سال نخست ويژه موبدان اوستا خوان
وچهار سال بعدي، براي رسيدن به پايه موبد دانشمند)تقسيم مي شد كه موبد
شهزادي، پس ازبه پايان رسانيدن دوره 7ساله آن درآتش ورهرام بمبئي به
مقام«موبددانشمند» نايل شد وعلاوه بر ديپلم عالي ،«مدال خوش اخلاقي
موبدان»را نيز دريافت كرد.(پايان دوره 7ساله :سال 1314خورشيدي).
تحصیل
دردانشكده حقوق دانشگاه تهران: فارغ التحصيل حقوق قضايي از دانشگاه تهران
با درجه ليسانس وپايه ممتاز،عنوان پايان نامه ايشان:«قانون مدني زرتشتيان
درزمان ساسانيان» (پايان دوره تحصيلي شان: سال 1325خورشيدي )
آغاز كار موبدي؛ در شهر يزد بابرگزاري برنامه هاي سخنراني وگفتگو در گهنبارخانه ودهات مختلف يزد.
سر انجام در روز 23اسفند ماه سال هفتاد وهشت خورشيدي ، موبد موبدان رستم شهزادي درسن هشتاد وهفت
سالگي در گذشت.
از
موبد بزرگ زرتشتیان، موبد رستم شهزادی نیز دفترچه خاطراتی باقی مانده
است(به گفته دختر ایشان مهرانگیز شهزادی). به دلیل اینکه این دفتر را
ندیدهام نمیتوانم در باره آن اظهار نظر کنم. بیگمان این سرگذشتنامه
بسیار خواندنی است و میتواند آگاهیهای زیادی درباره تاریخ معاصر
زرتشتیان در اختیار خواننده قرار دهد. شایسته است این دفتر به مانند
سخنرانیهای موبد،به کوشش دخترشان به چاپ برسد.
۹) خاطرات سروش لهراسب و کتاب یادنامه او
میرزا
سروش لهراسب فرزند تیرانداز مهربان و گوهر خداداد زارع در سال 1283خ. در
تهران زاده شد. تحصیلات ابتداییاش را در مدرسه زرتشتیان و دارالفنون و
کالج البرز گذرانید و از سال 1203خ. از سوی ارباب کیخسرو به مدیریت مدرسه
دینیاری یزد منصوب شد. در سال 1306خ. به در خواست «انجمن زرتشتیان ایرانی
بمبئی» به سرپرستی مووسسات مارکار و مدارس تابع آن رسید و خدمات بسیار
ارزشمندی به مووسسات فرهنگی یزد از ساختن مدارس و تعمیر و راهاندازی آنها
انجام داد.وی مردی مدیر و مدبر و در تمام شهر یزد مورد احترام بود. در
دورههای زیادی عضویت انجمن زرتشتیان یزد را به عهده داشت. او در
25/2/1375خورشیدی در تهران در گذشت.
از میرزا سروش نوشتهها و به ویژه خاطرات بسیاری از زندگی خودش و نیز از بزرگان زرتشتی در
مجله هوخت به چاپ رسیده است. بسیاری از این خاطرات در کتاب یادنامه او که
در آمریکا منتشر شده، و توسط جمشید پیشدادی گردآمده، آورده شده است. گویا
دستنویس خاطرات او هنوز در کتابخانه مدرسه مارکار در یزد باید موجود
باشد، که از سندهای بسیار مهم تاریخ معاصر زرتشتیان است.
۱۰) نوشتهها و مقالات گوناگون خاطرات در مجلههای مختلف زرتشتی و غیر زرتشتی
ماهنامه
هوخت در مدت طولانی مرتب خود خاطرات بسیاری از بزرگان و فرهیختگان جامعه
زرتشتی را به چاپ رساند، که همگی جز سندهای با ارزش تاریخی زرتشتیان است.
باید از دورههای مجله هوخت در کتابخانهها به خوبی نگهداری کرد و وظیفه
دینی و ملی است که مقالات مهم دینی و تاریخی آن را بازنویسی و منتشر کرد.
نشریههای دیگر زرتشتی نیز به نوبه خود، از اینگونه اسناد تاریخی در بر دارند، و مراقبت و پاسداری از آنها اهمیت دارد.
برای
نمونه در باره ماستر خدابخش نگاه کنید به: فروهر، س14،ش3،ص154/ فروهر،
س15،ش11و12،ص470/ هوخت،س12،ش5،ص9/ هوخت، س3، ش5،ص17/ اندیشه ما،
بهمن1325،ش12،ص5.