زاده شدن در کرمان، در خانواده ای تاجر وبا اصل و نسب منجم

 در یادداشت هایش به زایش و اصل و نسب خود اشاره می کند: در تاریخ 7 تیر ماه 1254 خورشیدی در کرمان به دنیا آمد. پدرش شاهرخ، فرزند اسکندر و مادرش فیروزه دختر خسرو سندل بود. پدر کیخسرو پیش از زایش او در گذشت. شاهرخ، پدر کیخسرو تجارت می کرد و در نجوم هم دست داشت. جد پدری اش به منجم های دوره صفویه می رسید. 

 کیخسرو و برادر بزرگترش رستم، در مکتب خانه ای که پسرعموی پدرشان به نام ملا مرزبان (او هم از منجمان زمان خود بود) در کرمان تاسیس کرده بود ، دروس ابتدایی را می آموزند. و هنگامی که به سن 12و14می رسند، مادرشان با پسرعموی خودش ازدواج می کند. رستم و کیخسرو خانه کوچکشان را در کرمان ترک می کنند، و به تهران پیش عموی دیگرشان می روند. دو برادر، 4 سال در مدرسه آمریکایی ها در تهران درس می خوانند. کیخسرو در کنار درس خواندن در بیمارستان آمریکایی ها هم به کارمی پردازد.

 کیخسرو در خاطرات خود آورده است: در جوانی در مدرسه آمریکایی ها روزهای یکشنبه به کلیسا سپرده می شدند و کشیش اصول دین مسیحی رابرای آنها تدریس می کرده، یک روز تعدادی از روحانیان مسلمان برای دیدن "عشاء ربانی" به مدرسه می روند. در بین مراسم، شخصی به نام شیخ یحیی (منسوب حاج ابو جعفر ملا) حضور داشت، پس از مراسم، پسری به نام کیخسرو را می بیند که در فکر فرو رفته؛ از دین او می پرسد؛ کیخسرو می گوید: زرتشتی است، ولی از دین زرتشتی چیزی نمی داند. از دین مسیحی چیزهای زیادی یاد گرفته است. شیخ می گوید: بهتر است تو بروی و دین خودت را که اولین دین یکتاپرستی در دنیاست، مطالعه کنی. شیخ به کیخسرو می گوید دین زرتشتی اصول خود را با سه دستور ساده و کامل :«اندیشه نیک،گفتار نیک،کردارنیک»، به جهانیان اعلام داشته و اغلب آموزش های دین های دیگر مثل کلیمی و مسیحی از دین زرتشتی گرفته شده. شیخ یحیی می گوید : او مسلمان است ، ولی چون مطالعات دینی دارد، می تواند اصول دین زرتشتی را برای او بگوید و مدتی برای او و چند دانش آموز دیگر اصول دین زرتشتی را بیان می کند. سخنان او در کیخسرو تاثیر زیادی به جای می گذارد و نقطه عطفی می شود برای زندگی آینده او. کیخسرو می نویسد که شیخ یحیی بعدها چند دوره نماینده مجلس می شود. اوهیچ گاه توصیه های شیخ یحیی را فراموش نکرده و به روان او درود می فرستد.

 در 16 سالگی به بمبیی می رود و یک سال بعد به علت بیماری به تهران برمی گردد . در 18 سالگی با فیروزه کریمدادفرهی ازدواج می کند. حاصل این ازدواج 7پسر و 4دختر بوده است. دو پسرش در کودکی می میرند و یک پسر دیگرش به نام شاهرخ، که جوان تحصیل کرده ای بوده، به اصرار خودش برای تحصیلات عالی با شخصی به نام پرنسس ارفع عازم اروپا می شود. ولی در راه شیرازبه دلیل نا امنی در حمله به کاروانش، با تیر قشقایی ها کشته می شود. پسران دیگر کیخسرو به نام های افلاتون، منوچهر، شاه بهرام، شاه بهمن و دخترانش فرنگیس- هما و پروین بودند.

 همسر کیخسرو به نام فیروزه پس از چندی فوت می کند و کیخسرو پس از چند سال با خانم کتایون قباد ازدواج کرده و از او صاحب دو فرزند دیگر به نام های فریدون و داریوش می شود.

در زادگاه خودش- کرمان- آبادانی های بسیار پدید می آورد. ازآن جمله بنیان گزار مدرسه های متعددی در کرمان بوده است. این مدارس با کمک مالی خیراندیشان زرتشتی و به همت و تلاش ارباب کیخسرو ساخته شده است.